ولى فرمايش طبرسى رحمه اللّه سخن پيشين ما را كه رحمن با اللّه مساوى
استعمال شده است و مانند صفات ديگر خاصّ نيست رد نميكند دو شعر فوق در تفسير ابن
كثير ذيل آيه بسمله نيز نقل شده است و نيز ابن كثير از ابن انبارى از مبرّد نقل
ميكند كه رحمن عبرانى است و عربى نيست و از زجاج از احمد بن يحيى نقل كرده كه رحيم
عربى و رحمن عبرانى است لذا ميان آندو در (بسمله) جمع شده است.
حبيب اللّه نوبخت در كتاب ديوان دين ص 103 از كتاب المزهر و اتقان
سيوطى نقل نموده كه رحمن عبرى و معرّب رخمان است و در ص 129 ميگويد: كلمه رحمن
چنانكه در كتاب المزهر آمده و نيز در ضمن معربات ابن نقيب، لغتى است معرّب و عبرى
و نظير رخمان.
آيه 60 سوره فرقان نيز مؤيد و يا دليل اين مطلب است «وَإِذا قِيلَ لَهُمُ
اسْجُدُوالِلرَّحْمنِقالُوا وَ مَاالرَّحْمنُأَ نَسْجُدُ لِما
تَأْمُرُنا وَ زادَهُمْ نُفُوراً»كلمه «وَمَاالرَّحْمنُ»اگر از
روى عناد نباشد ميرساند كه آنها از رحمن بى اطلاع بودند و نميدانستند كه رحمن از
نامهاى خداست در مجمع از زجاج نقل ميكند: كه رحمن نامى از نامهاى خداوند است و در
كتب قبلى ذكر شده و (عرب) آنرا از نامهاى خدا نميدانستند بآنها گفته شد كه رحمن از
نامهاى خداست.
در جريان صلح حديبيّه نقل شده كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله
بعلى عليه السّلام فرمود:
بنويسبِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ*. سهيل بن عمرو و مشركان گفتند: ما رحمن را نمىشناسيم مگر صاحب يمامه
(مسيلمه كذاب) بنويس: بسمك اللّهم. اين سخن نيز حاكى از عدم شناسائى آنها از رحمن
است.
ابن كثير در تفسير بسمله گويد:
اين سخن را از روى عناد و لجاجت گفتهاند و گرنه رحمن در اشعارشان
مذكور است آنگاه دو شعر گذشته را شاهد آورده است. الميزان گويد: