كرد، و آن مانند حركت دادن شيىء آويزان است خدا فرموده: «مُذَبْذَبِينَبَيْنَ ذلِكَ لا إِلى
هؤُلاءِ وَ لا إِلى هؤُلاءِ»نساء: 143 آيه در وصف منافقين است كه نه از مؤمنان بودند و نه از
كفّار بلكه هم باين سو و هم بآن سو ميرفتند يعنى ميان كفر و ايمان مردّداند نه
حقيقة بسوى مؤمنان و از آنهااند و نه واقعا بسوى كفّار و در رديف آنها هستند.
بنظر ميايد مراد تذبذب ظاهرى و با هر دو كنار آمدن است نه تذبذب قلبى
و شايد مراد تحيّر قلبى آنهاست كه نه واقعا ايمان مياورند و نه از روى جهل كافر
حقيقىاند. اين كلمه فقط يكبار در كلام اللّه مجيد آمده است.
ذخر:ذخيره كردن. «وَأُنَبِّئُكُمْ بِما تَأْكُلُونَ وَ ماتَدَّخِرُونَفِي بُيُوتِكُمْ ...»آل عمران:
49 يعنى بشما از آنچه ميخوريد و آنچه در خانهها ذخيره ميكنيد خبر ميدهم.
اصل ادّخار اذتخار است از باب افتعال تاء به ذال قلب شده و ادغام
گرديده است و با ذال و دال تلفظ ميشود. اين كلمه تنها يكبار در قرآن بكار رفته
است.
79 يعنى
اوست كه شما را در زمين آفريد و بسوى او جمع ميشوند.
طبرسى در ذيل آيه 136 سوره انعام ميگويد: ذرء آفريدن بر وجه اختراع
است و اصل آن بمعنى ظهور است.
به نمك سفيد براى نمايان بودن سفيديش گويند: ملح ذرانى و ذرانى و چون
ريش كسى سفيد شود گويند:ذَرَأتْلِحْيَتُهُ.
راغب ميگويد: ذرء آنست كه خدا آفريده خود را آشكار كند «ذَرَأَاللَّهُ الْخَلْقَ» يعنى اشخاص را
آشكار فرمود. قاموس آنرا خلقت و تكثير و غيره گفته، سخن صحاح نيز نظير آن است.
خلاصه آنكه اصل ذرء ظهور و اظهار است و در آفريدن بكار ميرود، در
كشّاف ذيل آيه 11 شورى ميگويد: