responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : قاموس قرآن نویسنده : قرشی، سید علی اکبر    جلد : 3  صفحه : 350

ميان خانه‌هاى قبيله است (اقرب- قاموس) راغب آنرا مكان واسع گفته است.

يعنى: چون عذاب بكنارشان نازل شود بامداد انذار شدگان بد است.

اين كلمه در قرآن يكبار آمده و «ساء» در آيه بجاى «بئس» است.

سود: سواد بمعنى سياهى است‌ «يَوْمَ تَبْيَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ» آل عمران: 106. ظاهرا مراد از بياض وجه شادى و از سواد آن اندوه است مثل‌ «وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ. إِلى‌ رَبِّها ناظِرَةٌ. وَ وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ باسِرَةٌ» قيامت:

22- 24، آيه 38- 40 عبس نيز نظير آنست. و شايد هم سفيدى و سياهى ظاهرى مراد باشد بنظرم در بعضى روايات مانند سياهى زغال گفته شده و نيز آمده‌ «كَأَنَّما أُغْشِيَتْ وُجُوهُهُمْ قِطَعاً مِنَ اللَّيْلِ مُظْلِماً» يونس: 27.

اسود هم اسم تفضيل آمده و هم صفت مشبهه (اقرب) المنجد تصريح كرده: چون صفت مشبهه دلالت بر رنگ و عيب و زينت داشته باشد بر وزن افعل آيد مثل اسود، اعرج، ابلج. على هذا در آيه‌ «حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الْخَيْطُ الْأَبْيَضُ مِنَ الْخَيْطِ الْأَسْوَدِ» بقره: 187. ابيض و اسود صفت‌اند نه اسم تفضيل معنى آيه در «خيط» گذشت.

سيّد بمعنى رئيس و آقا است.

راغب گويد: بجماعت كثيره سواد گويند مثل عليكم بالسواد الاعظم. سيد آن است كه متولى سواد اعظم باشد مثل سيّد القوم. و چون شرط. متولى پاك نفس بودن است لذا بهر فاضل سيّد گفته شده. نحو «وَ سَيِّداً وَ حَصُوراً» آل عمران: 39. و چون سياست و تدبير زوجه در دست زوج است لذا سيّد خوانده شده نحو «وَ أَلْفَيا سَيِّدَها لَدَى الْبابِ» يوسف: 25.

جمع سيّد در قرآن سادات آمده‌ «وَ قالُوا رَبَّنا إِنَّا أَطَعْنا سادَتَنا وَ كُبَراءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلَا» احزاب:

67. احتمال هست مراد از سادات پدران باشد و از كبراء اميران.

سور: (بفتح سين) بالا رفتن با

نام کتاب : قاموس قرآن نویسنده : قرشی، سید علی اکبر    جلد : 3  صفحه : 350
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست