هموار و كار آسان. «تَتَّخِذُونَمِنْسُهُولِهاقُصُوراً وَ تَنْحِتُونَ الْجِبالَ بُيُوتاً»اعراف: 74. سهول جمع سهل است يعنى
در دشتها و هموارهاى زمين كاخها ميسازيد و از كوهها خانهها مىتراشيد. اين لفظ
بيشتر از يك مورد در قرآن نيست.
سهم: «فَساهَمَفَكانَ مِنَ
الْمُدْحَضِينَ»صافات: 141. سهم تير معروف و تير قرعه است مساهمه قرعه انداختن با
يكديگر است يعنى يونس قرعه انداخت يا در قرعه شركت كرد و از مغلوبان شد. از مدحضين
روشن ميشود غلبه شدگان بيشتر بوده و يونس يكى از آنها بوده است چنانكه در «دحض» گذشت.
سهو:غفلت (صحاح) «قُتِلَالْخَرَّاصُونَ. الَّذِينَ هُمْ فِي غَمْرَةٍساهُونَ»خرّاص كسى
است كه با ظنّ و تخمين سخن ميگويد. غمره آب بزرگى است كه محل خود را مىپوشاند و
آن مثل است بر كثرت و وسعت جهالت يعنى خرّاصون نابود شدند همانكسانكه در ورطه
جهالت غافل ماندهاند و از خبرهاى قيامت بى خبراند. «فَوَيْلٌلِلْمُصَلِّينَ. الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْساهُونَ. الَّذِينَ هُمْ يُراؤُنَ»ماعون: 4- 6. غفلت از نماز يكدفعه
آنست كه شخص بعظمت و حقيقت آن توجه نكند. و يكدفعه اين است كه براى ريا و تظاهر
بخواند مراد از آيه وجه دوم است بقرينه «الَّذِينَهُمْ يُراؤُنَ».
از اينكه هر دو آيه در مقام ذمّ است روشن ميشود كه اين غفلت تقصير
است و بايد موجبات آنرا از بين برد و در غفلت نماند. راغب گويد: سهو خطائى است كه
از غفلت ناشى باشد اگر موجبات آن از انسان نباشد معفوّ است مثل ديوانه كه شخصى را
دشنام ميدهد و در غير آن موأخذ است چون كسيكه مست ميشود و دشنام ميدهد.
سوء: (بضم
س) بدو بفتح آن بدى. بعبارت ديگر، بضمّ سين اسم و بفتح آن مصدر است چنانكه در صحاح
و قاموس و اقرب و المنجد گفته است ولى بيضاوى و زمخشرى