بخوانيد و قضاوت كنيد و ببينيد كه قرآن مجيد در طرفدارى از انبيا و
در تقديس ساحت آنها چه قدمهائى بر داشته و تورات محرّف آنها را در چه وضعى قرار
داده است راستى اگر قرآن نبود ميبايست انبيا را در آلودگى مانند اشخاص معمولى
بدانيم.
سمع:قوّه شنوائى. شنيدن. گوش مثل «ماكانُوا يَسْتَطِيعُونَالسَّمْعَوَ ما كانُوا يُبْصِرُونَ»هود: 20. «إِنَّهُمْعَنِالسَّمْعِلَمَعْزُولُونَ»شعراء: 212. كه هر دو بمعنى شنيدن است و مثل «خَتَمَاللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ عَلىسَمْعِهِمْ ...»بقره: 7.
«وَخَتَمَ عَلىسَمْعِهِوَ قَلْبِهِ ...»جاثية:
23. كه
بمعنى گوش است.
بمعنى فهم و درك و طاعت نيز آيد چنانكه راغب و ديگران گفتهاند مثل «سَمِعْناوَ أَطَعْنا ...»بقرة:
285. فهميديم و اطاعت كرديم. «قَدْسَمِعْنالَوْ نَشاءُ لَقُلْنا مِثْلَ هذا ...»انفال: 31. در آيه «وَلا تَكُونُوا كَالَّذِينَ قالُواسَمِعْناوَ هُمْ لايَسْمَعُونَ»انفال:
21. شايد بمعنى فهم و درك باشد. يعنى مثل آنان نباشيد كه گفتند: فهميديم حال آنكه
نمىفهمند.
اسماع: شنواندن «إِنَّكَلاتُسْمِعُالْمَوْتى ...»نمل: 80. تو مردگان را شنواندن يا فهماندن نتوانى «وَلاتُسْمِعُالصُّمَّ الدُّعاءَ ...»نمل: 80.
در آيه «وَلَوْ عَلِمَ اللَّهُ
فِيهِمْ خَيْراًلَأَسْمَعَهُمْوَ لَوْأَسْمَعَهُمْلَتَوَلَّوْا ...»انفال: 22. ظاهرا بمعنى فهماندن و دانا كردن است.
«أَسْمِعْبِهِمْ وَ أَبْصِرْ
يَوْمَ يَأْتُونَنا ...»مريم: 38. هر دو فعل امراند ولى در تعجب بكار ميروند يعنى: روزيكه
پيش ما آيند چه قدر شنوا و بينااند، چنانكه در «بصر» گذشت.