من اسبان را دوست ميدارم و آن براى ياد پروردگار است. (پيوسته بآنها
تماشا ميكرد) تا آفتاب غروب كرد. گفت اسبان را پيش من بر گردانيد و چون بر
گرداندند شروع كرد بساق و گردنهاى آنها دست ميكشيد.
اينكه گفته شد كاملا طبيعى و قابل قبول است بقولى مراد از «عن» «على» و ذكر بمعنى نماز است يعنى:
من دوست داشتن اسبان را بر نماز ترجيح دادم. و بقولى مراد از «رُدُّوها»بر
گرداندن آفتاب است يعنى بملائكه دستور داد كه آفتاب را بر گردانند تا نماز قضا شده
را در وقت آن بخواند بروايتى در «فَطَفِقَمَسْحاً بِالسُّوقِ وَ الْأَعْناقِ»سليمان و اصحابش بساقها و گردنهاى
خود دست كشيدند و آن وضوى آنها بود تا نماز بخوانند و بقولى شروع كرد گردنها و
ساقهاى اسبان را با شمشير ميزد كه مانع نماز او شده بودند معلوم نيست آن زبان
بستهها چه تقصيرى داشتهاند؟!! بعضى از بزرگان فرموده تماشاى اسبان و نماز هر دو
عبادت بود و عبادتى او را از عبادت ديگر باز داشت ولى او نماز را ترجيج ميداد.
احتمالات غير از اينها نيز گفتهاند ولى تنها آنچه گفته شد قابل قبول است.
34 و
35. در همين سوره آيه 24 درباره امتحان داود است «... وَ ظَنَّ داوُدُ أَنَّما فَتَنَّاهُ
فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَ خَرَّ راكِعاً وَ أَنابَ».
معنى آيه فوق چنين است: سليمانرا امتحان كرديم و پيكر بيجانى بتخت وى
افكنديم سپس توبه آورد و گفت پروردگارا مرا بيامرز و مرا سلطنتى ده كه بهيچ كس از
پس من ميسّر نباشد كه تو بسيار بخشندهاى.
ظاهر آيه نشان ميدهد كه جسدى بتخت سليمان انداخته شده و سليمان