و آياتيكه در آنها مسلمون، مسلمات، مسلم، اسلم، و اسلموا آمده ايمان
در همه منظور است و همه با ايمان يكىاند جز در آياتيكه ايمان و اسلام هر دو ذكر
شده است نحو «آمَنَّابِاللَّهِ وَ اشْهَدْ
بِأَنَّامُسْلِمُونَ»آل عمران:
52. «وَما زادَهُمْ إِلَّا
إِيماناً وَتَسْلِيماً»احزاب:
22. «إِنَالْمُسْلِمِينَوَالْمُسْلِماتِوَ الْمُؤْمِنِينَ وَ
الْمُؤْمِناتِ ...»احزاب:
35.
[مراتب
تسليم]
تسليم را بسه مرحله تقسيم كردهاند:
تسليم تن، تسليم عقل، تسليم قلب.
تسليم تن همان است كه آنرا تسليم ظاهرى گفتيم. شخص خود را زبون و لا
علاج ديده در مقابل حريف مغلوب و تسليم ميشود و در اطاعت او در ميايد ولى فكر و
عقلش تسليم نشده بلكه پيوسته در انتظار فرصت است تا بار ديگر بستيز بر خيزد. و اين
همان است كه در آيه «قالَتِالْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ
لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ قُولُواأَسْلَمْنا ...»حجرات: 14. گفته شد.
تسليم عقل و فكر آنست كه شخص در مقابل دليل و منطق تسليم شود. در اين
تسليم نميشود شخص را با كتك زدن و شكنجه دادن تسليم كرد ولى هر گاه دليل كافى وجود
داشت عقل تسليم ميگردد.
بيشتر كفاريكه اهل عذاباند و قرآن ميگويد: دانسته از خدا و دستور او
اعراض ميكنند از اين قبيلاند، ميدانند و يقين دارند ولى از روى حسد يا حرص و يا
خود پسندى و خود بينى تن بحق در نميدهند عقلشان تسليم است ولى قلبشان تسليم نيست
چنانكه فرموده «وَجَحَدُوا بِها وَ
اسْتَيْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا ...»نمل: 14. يعنى آيات ما را انكار كردند و تسليم نشدند ولى ضمير شان