تثنيه آن ذوان است نحو «يَحْكُمُبِهِذَواعَدْلٍ مِنْكُمْ»مائده: 95 «وَأَشْهِدُواذَوَيْعَدْلٍ مِنْكُمْ»طلاق: 2. جمع آن ذَوُونَ است مثل «وَآتَى الْمالَ عَلى حُبِّهِذَوِيالْقُرْبى وَ الْيَتامى
...»بقره:
177.
ذات:مؤنّث ذو است بمعنى صاحب نحو «إِنَّاللَّهَ عَلِيمٌبِذاتِالصُّدُورِ»آل عمران: 119 موصوف آن جمع است لذا مؤنث آمده يعنى:
خدا بچيزهائيكه در سينههاست و مصاحب سينههاست داناست. اين كلمه 30
بار در قرآن آمده است «وَالسَّماءِذاتِالْحُبُكِ»ذاريات: 7. چون سماء مؤنث است لذا وصف آن ذات آمده.
تثنيه آن ذَوَاتَان و جمعش ذَوَات است نحو «وَلِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ ...
..ذَواتاأَفْنانٍ»رحمن: 49. هر كه از مقام پروردگار خويش بترسد دو بهشت دارد ... هر دو
داراى شاخههاست.
اما جمع آن در كلام مجيد بكار نرفته است.
ناگفته نماند: ذات گاهى بمعنى طرف، حال و نفس الشيء آمده نحو «تَتَزاوَرُعَنْ كَهْفِهِمْذاتَالْيَمِينِ»كهف:
17. يعنى
از كهف آنها بطرف راست ميل ميكند و نحو «وَأَصْلِحُواذاتَبَيْنِكُمْ ...»انفال: 1. يعنى حاليكه در ميان خويش داريد اصلاح كنيد. در اقرب
الموارد پس از شمردن موارد استعمال آن ميگويد در اكثر اين عبارات راجح آنست كه ذات
همان ذات بمعناى صاحب باشد.
ذود:طرد و دفع «وَوَجَدَ مِنْ دُونِهِمُ امْرَأَتَيْنِتَذُودانِ»قصص: 23.
يعنى نزديك آنها دو زن را ديد كه گوسفندان خود را از مخلوط شدن با
گوسفندان ديگر كنار و دفع ميكردند در نهج حكمت 368 آمده