ميان گلى بخصوص بود، پس جاى سلّول در اول گل و لجن بود. و در خلقت
دوم جاى آن منى است مثل «خَلَقَالْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ»علق: 2. بنا بر آنكه علق جمع علقه
بمعنى كرم و زالو است رجوع شود به «آدم». در
نهج- البلاغه خطبه 161 راجع بدو نوع خلقت فرموده
سلم: (مثل
فلس) و سلامت و سلام يعنى كنار بودن از آفات ظاهرى و باطنى. (راغب) در اقرب آمده:
«سَلِمَمن العيوب و الآفاتسَلَاماًوسَلَامَةً» يعنى از بلايا و عيبها نجات يافت و
كنار شد.
مثل «إِذْجاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍسَلِيمٍ»صافات:
84. كه در سلامت باطن است قلب سليم آنست كه از شك و حسد و كفر و غيره سالم و كنار
باشد.
و مثل «مُسَلَّمَةٌلا شِيَةَ فِيها ...»بقره:
71. از
عيوب سلامت است و خالى در آن نيست كه مراد از آن سلامت ظاهرى است. سلام. يكدفعه
سلام خارجى است بمعنى سلامت مثل «ادْخُلُوهابِسَلامٍذلِكَ يَوْمُ الْخُلُودِ»ق: 34. بسلامت وارد بهشت شويد. آن
روز خلود است. و مثل «يانارُ كُونِي بَرْداً وَسَلاماًعَلى إِبْراهِيمَ»انبياء: 69. سلام بودن آتش بى
حرارت و بى سوزش بودن آنست نسبت بابراهيم عليه السّلام. و ايضا «يَهْدِيبِهِ اللَّهُ مَنِ
اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَالسَّلامِ ...»مائده: 16. «لَهُمْدارُالسَّلامِعِنْدَ رَبِّهِمْ ...»انعام: 127.
سلام قولى در اسلام همين است و آن دعا و خواستن سلامت از خداوند بشخص
استسَلامٌ
عَلَيْكُمْيعنى
سلامت باد از خدا بر شما و چون از جانب خداست لذا تحيّتى است از خدا و با بركت و
پاك و دلچسب است «فَسَلِّمُوا