responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : قاموس قرآن نویسنده : قرشی، سید علی اکبر    جلد : 3  صفحه : 282

بر وزن فرس) شراب و چيز مست كننده (راغب) و چون غفلت و بى خبرى نوعى از مستى است لذا بآن سَكْرَت گفته شده‌ «لَعَمْرُكَ إِنَّهُمْ لَفِي‌ سَكْرَتِهِمْ‌ يَعْمَهُونَ» حجر: 72. بجان تو كه آنها در غفلت خود سر گردان بودند و شايد مراد از آن گمراهى است كه آنهم شعبه‌اى از مستى است.

سكرة الموت: مستى مرگ همان شدت مرگ است كه بر عقل غالب ميشود و هوش از سر ميرود «وَ جاءَتْ‌ سَكْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذلِكَ ما كُنْتَ مِنْهُ تَحِيدُ» ق: 19. شدّت مرگ آمد و آن همان است كه فرار ميكردى بعضى‌ «بِالْحَقِّ» را موت دانسته و گفته‌اند:

شدت مرگ، مرگ را آورد.

«لَقالُوا إِنَّما سُكِّرَتْ‌ أَبْصارُنا بَلْ نَحْنُ قَوْمٌ مَسْحُورُونَ» حجر: 15.

ممكن است‌ «سُكِّرَتْ» در آيه بسته شدن باشد ميگويند چشمهاى ما بسته شده. در اقرب گويد «سُكِّرَتْ‌ أَبْصارُنا» يعنى چشمهاى ما بسته و متحيّر شده كه نوعى مستى و بى شعورى است. خلاصه آنكه چشم خود را تخطئه ميكنند و بلكه گويند كه محمد صلى اللّه عليه و آله ما را سحر نموده است.

«وَ مِنْ ثَمَراتِ النَّخِيلِ وَ الْأَعْنابِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ‌ سَكَراً وَ رِزْقاً حَسَناً ...» نحل: 67. «سكر» چنانكه از راغب نقل شد و طبرسى و جوهرى و اقرب و قاموس گفته بمعنى خمر است يعنى از ميوه‌هاى درختان خرما و مو، شراب و روزى خوب بدست مياوريد «رزق حسن» قرينه مبغوض بودن خمر در آيه است.

سكران: مست. جمع آن سكارى است‌ «لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ‌ سُكارى‌ ...» نساء: 43.

سكن: سكون آرام گرفتن بعد از حركت است. «مَنْ إِلهٌ غَيْرُ اللَّهِ يَأْتِيكُمْ بِلَيْلٍ‌ تَسْكُنُونَ‌ فِيهِ ...» قصص: 72. در وطن گرفتن و سكونت نيز بكار ميرود «وَ سَكَنْتُمْ‌ فِي‌ مَساكِنِ‌ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ...» ابراهيم: 45.

بمعنى آرامش باطن و انس نيز آمده است‌ «وَ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها

نام کتاب : قاموس قرآن نویسنده : قرشی، سید علی اکبر    جلد : 3  صفحه : 282
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست