سَقَطُوا ...»توبه: 49. اسقاط ساقط كردن است «أَوْتُسْقِطَالسَّماءَ كَما زَعَمْتَ عَلَيْنا
كِسَفاً ...»اسراء:
92. يا آسمانرا چنانكه پنداشتهاى پاره پاره روى ما بيافكنى. مساقطه نيز ساقط كردن
است در اقرب از بعضى نقل شده كه پى در پى بودن در آن مراد است «تُساقِطْعَلَيْكِ رُطَباً
جَنِيًّا»مريم:
25. بر
تو خرماى تازه ميافكند.
«وَلَمَّاسُقِطَفِي أَيْدِيهِمْ وَ
رَأَوْا أَنَّهُمْ قَدْ ضَلُّوا قالُوا لَئِنْ لَمْ يَرْحَمْنا رَبُّنا وَ
يَغْفِرْ لَنا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِينَ»اعراف: 149. «سقطفى يديه» بصيغه مجهول از باب كنايه بمعنى لغزش، خطا، ندامت و حيرت
است (اقرب) راغب گويد: از آن ندامت مراد است.
معناى تحت اللفظى آنست: آنگاه كه عمل و شىء در دستش افتاده شده يعنى
بخودش بر گشت «رَأَوْاأَنَّهُمْ قَدْ ضَلُّوا»قرينة آنست كه بر گذشته نادم و
محزون شدند يعنى چون از پرستيدن گوساله نادم و پريشان شدند و دانستند كه گمراه
گشتهاند گفتند: اگر پروردگارمان رحم نكند و نيامرزد بى شك از زيانكاران خواهيم
بود.
سقف از بالا بر رويشان افتاد. جمع آن سقف (بر وزن عنق) است «لَجَعَلْنالِمَنْ يَكْفُرُ
بِالرَّحْمنِ لِبُيُوتِهِمْسُقُفاًمِنْ فِضَّةٍ ...»زخرف: 33. «وَالسَّقْفِالْمَرْفُوعِ»طور: 5. آسمان است «وَجَعَلْنَا السَّماءَسَقْفاًمَحْفُوظاً وَ هُمْ عَنْ آياتِها مُعْرِضُونَ»انبياء 32.
ظاهرا مراد از «السّماء» هواى
محيط بر زمين است مثل «أَلَمْ يَرَوْا إِلَى الطَّيْرِ مُسَخَّراتٍ فِي جَوِّ السَّماءِ ...»نحل: 79.
هواى محيط پوشش و سقف زمين است كه از هر طرف آنرا پوشانده و بالاى آن قرار دارد.
محفوظ بودن اين سقف آنست كه در اطراف زمين مهار شده و از آن كنار نميشود اگر
خداوند هوا را بوسيله جاذبه زمين يا غير آن در اطراف زمين حفظ نميكرد هوا از آن
فرار ميكرد و بيرون ميرفت و در فضاى بيكران ناپديد ميشد و