145. جمع
آن اسفلون است «فَجَعَلْناهُمُالْأَسْفَلِينَ»صافات:
98. سفلى مؤنّث اسفل است «وَجَعَلَ كَلِمَةَ الَّذِينَ كَفَرُواالسُّفْلى ...»توبه: 40.
«ثُمَّرَدَدْناهُأَسْفَلَسافِلِينَ»تين: 5.
ناگفته نماند در قرآن كريم هر جا اسم تفضيل بجمع اضافه شده مضاف اليه
با الف و لام آمده نظير «أَلَيْسَ اللَّهُ بِأَحْكَمِ الْحاكِمِينَ»تين: 8. «وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ»يوسف: 64 و 92.
و غيره ولى در اين آيه سافلين بدون لام است. بعضى گفتهاند آن نظير
اعلى عليّين است. ولى عليّين مفرد است نه جمع. در كشاف گويد: عبد اللّه آنرا اسفل
السافلين خوانده است.
بهر حال معنى آيه چنين است:
سپس او را به پائينتر پائينها برگردانديم بعيد است مراد ازأَسْفَلَ سافِلِينَپيرى و نظير آن باشد بلكه باحتمال
قوى مراد انسانى است كه قواى شهوانى بر او مسلّط شده و چنين شده «إِنَّالْإِنْسانَ لَظَلُومٌ
كَفَّارٌ»ابراهيم:
34.
«وَكانَ الْإِنْسانُ
عَجُولًا»اسراء:
11.
«وَكانَ الْإِنْسانُ
أَكْثَرَ شَيْءٍ جَدَلًا»كهف: 54. «إِنَّهُكانَ ظَلُوماً جَهُولًا»احزاب: 72. «وَكانَ الْإِنْسانُ كَفُوراً»اسراء: 67. اينها مقام اسفل سافل
انسانيّت است آنگاه بوسيلة هدايت فطرى و تربيت پيامبران پيش رفته «لاتُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ وَ
لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ- ...يَبِيتُونَ لِرَبِّهِمْ
سُجَّداً وَ قِياماً»و غيره شده است باقى مطلب را در «تين» و
«انسان» مطالعه كنيد.
سفن: (بفتح
س) تراشيدن. مثل تراشيدن چوب و پوست و تراشيدن باد خاك روى زمين را (راغب) در صحاح
و اقرب آمده «سفنتالشىء سفنا: قشرته» راغب گويد:
كشتى را باعتبار آنكه سطح آب را ميتراشد سفينه گفتهاند. اقرب نيز آنرا نقل كرده
است. «فَانْطَلَقاحَتَّى إِذا رَكِبا فِي