قرآن يكساناند وانگهى قرآن بوسيله نويسندگان محترم در قلبهاى پاك جا
خواهد گرفت نه تنها از بين نخواهد رفت بلكه روز افزون خواهد بود و تو در ترويج
قرآن بهمه با يك نظر نگاه كن تا هر كه بخواهد از آن استفاده كند اعمّ از آنكه قوى
باشد يا ضعيف.
سفع:گرفتن. در صحاح گويد «سَفَعَتْبِنَاصِيَتِهِ» يعنى پيشانى او را گرفت. «كَلَّالَئِنْ لَمْ يَنْتَهِلَنَسْفَعاًبِالنَّاصِيَةِ»علق: 15. نه چنين است اگر بس نكند حتما حتما از موى پيشانى او
ميگيريم. در مجمع گويد:
ناصيه موى جلوى سر است بعلّت متصل شدن بسر ناصيه گفته شده كه ناصى
يناصى بمعنى چسبيدن است.
«لَنَسْفَعاً»دو تأكيد
دارد يكى لام، ديگرى نون تأكيد خفيفه. در كشاف گويد: با نون تأكيد ثقيله نيز
خوانده شده و ابن مسعود «لَأَسْفَعاً» متكلم وحده خوانده است.
طبرسى و زمخشرى گويد: سفع بمعنى گرفتن و محكم كشيدن است و در قرآن با
الف نوشته شده تا حكم وقف بر الف داشته باشد. و لام آن عهد و عوض از مضاف اليه
است.
اين كلمه در قرآن فقط يكبار آمده است.
سفك:ريختن. خواه ريختن خون باشد يا اشك يا شىء مذاب (راغب) در اقرب
گويد: گويا در ريختن خون مخصوصتر است. ابن اثير نيز چنين گفته است. طبرسى آنرا فقط
ريختن خون گفته است «أَتَجْعَلُ فِيها مَنْ
يُفْسِدُ فِيها وَيَسْفِكُالدِّماءَ ...»بقره: 30.
ناگفته نماند در قرآن و نهج- البلاغه همه جا در ريختن خون بكار رفته
و در نهايه نيز موردى غير از خون ريختن نقل نكرده است لذا بنظر ميايد كه سفك مخصوص
خون ريختن است بر خلاف «سفح» كه
گذشت و در ريختن خون و غيره استعمال شده است.