صف است كه از چيزى تشكيل يابد و نيز بمعنى خط و نوشتن است و اصل آن
مصدر ميباشد. در اقرب هست «سَطَرَالْكِتَابَسَطْراً: كَتَبَ» سطر هم نوشتن و هم بمعنى خط و كتابت است.
ن وَ الْقَلَمِ وَ مايَسْطُرُونَ. ما أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِمَجْنُونٍن: 1 و 2. قسم بقلم و آنچه
مينويسند تو بسبب وحى ديوانه نيستى.كانَ ذلِكَ فِي الْكِتابِمَسْطُوراًاسراء: 58.وَ كُلُّ صَغِيرٍ وَ
كَبِيرٍمُسْتَطَرٌقمر: 53.
اساطير 9 بار در قرآن آمده و در همه به «الاوّلين» اضافه شده استيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هذا إِلَّاأَساطِيرُالْأَوَّلِينَانعام: 25.وَ قالُواأَساطِيرُالْأَوَّلِينَ
اكْتَتَبَها فَهِيَ تُمْلى عَلَيْهِ بُكْرَةً وَ أَصِيلًافرقان: 5.
مراد قائلين از اين كلمه نوشتههاى باطل و حكايت دروغ و افسانههاى
بى مغز است معنى آيه فوق چنين است گفتند اينها نوشتههاى باطل گذشتگان است كه
نوشته و صبح و عصر بر وى املا ميشود. صحاح آنرا اباطيل گفته است. جمع سطر، اسطر و
اسطار و سطور است. اقرب الموارد اساطير را جمع الجمع دانسته و گويد: آن جمع اسطار
است. و از مبرّد نقل ميكند كه گفته: جمع اسطوره است مثل احدوثه و احاديث. راغب نيز
اين كلام را از مبرّد نقل ميكند. بنا بر قول مبرّد اساطير جمع عادى است.
مجمع از اخفش نقل ميكند كه اساطير جمعى است واحد ندارد مثل ابابيل و
مذاكير.
ابن كثير آيه اول را با سين و دوّم را با صاد و ابن عامر هر دو را با
سين ... و ديگران هر دو با صاد خواندهاند. ابو عبيده گويد: مصيطرون در اصل با سين
است و هر سين كه ما بعد آن طاء باشد جايز است به صاد تبديل شود. سطر و صطر هر دو
صحيح است (مجمع).