نظيرهُنالِكَ تَبْلُوا كُلُّ نَفْسٍ ما أَسْلَفَتْ ...
يونس: 30. است.
سرور:شادى. راغب آنرا شادى مكتوم در قلب گفته است. در اين صورت معناى سرّ
در آن ملحوظ است طبرسى ذيل آيه 11 سوره انسان و 9 انشقاق گويد: سرور اعتقاد بوصول
منافع است در آينده و قومى گفتهاند كه آن فقط لذت قلب است. شرتونى در اقرب
الموارد گفته: سرور و فرح و حبور در معنى نزديك بهماند ليكن سرور عبارت است از
شادى خالص پوشيده در دل. و حبور آنست كه اثر آن در بشره صورت ظاهر شود و اين هر دو
در شادى پسنديده بكار ميروند.
اما فرح آنست كه تكبّر و خود بينى آورد و لذا مذموم است. سرور و حبور
ناشى از قوّه تفكر و فرح ناشى از قوّه شهوت است.
اقرب اين سخن را از كليّات ابو البقاء نقل كرده.
ولى آنچه درباره فرح گفته مورد تصديق قرآن نيست كه قرآن آنرا در شادى
مذموم و غيره هر دو بكار برده است مثلفَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلافَ رَسُولِ اللَّهِ ...توبه: 81.
بَقَرَةٌ صَفْراءُ فاقِعٌ لَوْنُهاتَسُرُّالنَّاظِرِينَبقره: 69. گاويست زرد پر رنگ
بينندگان را شادمان كندوَ لَقَّاهُمْ نَضْرَةً وَسُرُوراًانسان: 11.
نضرة طراوت ظاهر و سرور شادى قلب است. يعنى در آنها طراوت ظاهر و
شادى دل قرار داد.
وَ يَنْقَلِبُ إِلى أَهْلِهِمَسْرُوراًانشقاق: 9. و بسوى كسانش شادمان بر
گردد.
سرير:تخت. سرور و شادى در آن ملحوظ است لذا راغب گويد:
سرير آنست كه از روى سرور در آن مىنشينند زيرا كه آن از براى صاحبان
نعمت است. طبرسى گويد: سرير مجلس بلندى است آماده براى شادى جمع آن اسرّه و سرر
است. در اقرب گويد: سرير تخت است و بيشتر