معراج بسدرة المنتهى نازل شد و خدا را با قلب خود ديد چنانكه در نزله
اوّلى ديد. آنگاه در بحث روائى حديثى چند از شيعه و اهل سنت نقل ميكند كه آنحضرت
دو دفعه خدا را با قلب خود ديد و از روايات مستفاد ميشود كه سدرة المنتهى در
آسمانهاست.
ناگفته نماند نظر علامه طباطبائى متّخذ از احاديث است و اگر احاديث
نبود قهرا ضمير «رَآهُ»را
بجبرئيل ارجاع ميكردند و نميگفتند: رجوع آن بخدا صحيح است و در احاديث و صحت و سقم
آنها بايد تحقيق كرد ظهور آيه چنانكه گفته شد آنست كه ضمير «رَآهُ»راجع
بجبرئيل است.
سدى:مهمل. چنانكه در مجمع آمده «أَيَحْسَبُ الْإِنْسانُ أَنْ يُتْرَكَسُدىً»قيامة:
36. آيا انسان گمان ميكند كه مهمل و بدون تكليف و بدون ثواب و عقاب گذاشته ميشود
در نهج البلاغه حكمت 370 فرموده
سرب: (بفتح
س- ر) رفتن در سرازير و نيز محل سرازير چنانكه راغب گفته است «نَسِياحُوتَهُما فَاتَّخَذَ
سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِسَرَباً»كهف: 61.
ظاهرا سرب مصدر و تميز است يعنى:
ماهى خود را فراموش كردند پس راه خويش را سرازير بدريا پيش گرفت
(بطور سرازيرى رفت).
سارب: راه
رونده «سَواءٌمِنْكُمْ مَنْ أَسَرَّ
الْقَوْلَ وَ مَنْ جَهَرَ بِهِ وَ مَنْ هُوَ مُسْتَخْفٍ بِاللَّيْلِ وَسارِبٌبِالنَّهارِ»رعد: 10. در علم خدا مساوى است
آنكه پنهانى سخن گويد و آنكه آشكارا و آنكه در شب پنهان ميشود و در روز روشن راه
ميرود.