61، آل عمران: 112 درباره اين دو آيه
در «حبل» بطور تفصيل سخن گفتهايم.
* «هُوَالَّذِي جَعَلَ لَكُمُ
الْأَرْضَذَلُولًافَامْشُوا فِي مَناكِبِها
وَ كُلُوا مِنْ رِزْقِهِ»ملك: 15 يعنى او كسى است كه زمين را براى شما آرام گردانيد پس در
شانههاى آن راه برويد و از روزى خدا بخوريد. با آيه فوق بحركت زمين استدلال
كردهاند زيرا ذلول بمعنى مركوب رام است و دابه ذلول مركوبى را گويند كه چموش نيست
و آرام است.
زمين نيز مركوب آرام است و حركت ميكند و در مركوب حركت ملحوظ است.
اين در صورتى است كه ذلول فقط بمركوب گفته شود در نهج البلاغه خطبه 31 آمده
«يَرْكَبُالصَّعْبَ وَ يَقُولُ
هُوَالذَّلُولُ».
و نيز در قرآن آمده «إِنَّهابَقَرَةٌ لاذَلُولٌتُثِيرُ الْأَرْضَ»بقره: 71.
در كتاب آغاز و انجام جهان از كلمه مناكب كه بمعنى شانهها است
استدلال شده بكرويّت زمين.
اين استدلال كاملا صحيح است زيرا رفتن در شانههاى زمين در صورتى
صحيح است كه همه جاى آن شانههاى آن باشد و آن در صورتى است كه كروى باشد چنانكه
با تأمل روشن خواهد شد.
* «ذَلَّلْناهالَهُمْ»يس: 72 يعنى:
چهارپايان را بر آنها رام كرديم «وَذُلِّلَتْ قُطُوفُهاتَذْلِيلًا»انسان: 14 يعنى چيدن ميوههاى بهشت بر آنها رام و سهل شده است.
ذمّ:نكوهش. خلاف مدح. در اقرب گويد: ذمّ خلاف مدح و عيب است. و آن مصدر و
اسم هر دو بكار رفته است «لاتَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَتَقْعُدَمَذْمُوماًمَخْذُولًا»اسراء: 22 يعنى با خدا معبود ديگرى
مگير و گرنه نكوهيده و خوار گردى. «مذموم» سه
بار در قرآن آمده است: اسراء:
22، 18 قلم: 49.
ذمّة: (بكسر
اول) عهد و پيمان «لايَرْقُبُوا فِيكُمْ
إِلًّا وَ لاذِمَّةً- ...لا
يَرْقُبُونَ فِي مُؤْمِنٍ إِلًّا وَ لاذِمَّةً»توبه: 8- 10