او جايز بلكه واجب ميدانستند. عايشه خود مردم را بر عثمان ميشوراند و
او را بر يهودى تشبيه ميكرد و
«اقْتُلُوانعثلا».
ميگفت. مهاجرين اوّليه و انصار وصيت رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله
را زير پا گذاشته و حق امير المؤمنين عليه السّلام را غصب كردند و دهها نظير
اينها. آيا بايد همه اين مظالم را ناديده گرفت و گفت: «رَضِيَاللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ».
بلى «رَضِيَاللَّهُ»در حق مهاجرين اوليه و انصار و
تابعان باحسان در صورتى است كه در ايمان و عمل پايدار باشند آنها با هجرت و نصرت
خدا را از خود راضى كردند ادامه رضاى خدا مشروط بادامه عمل است چنانكه در آخر سوره
فتح آمدهمُحَمَّدٌ
رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ
بَيْنَهُمْ ...وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ
مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظِيماًمىبينيم كه ايمان و عمل شرط مغفرة
و اجر عظيم است.
بعضى از بزرگان گويا ماضى بودن «رَضِيَاللَّهُ»را در نظر گرفته و گويد:
ظهور آيه دائمى بودن رضا را ميفهماند ولى چنانكه گفته شد در آيات
ديگر نيز نظير اين جمله را داريم رضاى خدا پيوسته در ايمان و عمل و سخط و غضبش در
كفر و فسق و فساد است شخص با فعل خود مورد يكى از آندو واقع ميشود. آرى مهاجرين و
انصار اوّليه كه تغيير روش ندادند داراى فضيلت بر ديگراناند.
وَ لَوْ نَشاءُ لَطَمَسْنا عَلى أَعْيُنِهِمْفَاسْتَبَقُواالصِّراطَ فَأَنَّى
يُبْصِرُونَيس:
66. اگر ميخواستيم چشمهايشان را از بين ميبرديم آنوقت ميخواستند در راه رفتن بر
ديگران سبقت بگيرند ولى چطور ميديدند؟ بعضى آنرا عدم قدرت بر هدايت گرفتهاند ولى
با ملاحظه آيه قبل و بعد بدست ميايد كه منظور اظهار قدرت است مثلإِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ
...نساء:
133.
سبيل:راه. اعم از آنكه راه هدايت باشد مثلفَقَدْ ضَلَّ سَواءَالسَّبِيلِبقره: 108. و يا راه معمولى مثلوَ الْمَساكِينَ وَ
ابْنَالسَّبِيلِ ...بقره: