كرده ساكتان هر چند صيد نكردهاند ليكن بگناه بزرگتر كه ترك نهى از منكر
باشد مرتكب شدهاند و فرقه ناهيه با قولمَعْذِرَةً إِلى
رَبِّكُمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَآنها را هشدار دادهاند و اين ميرساند كه يأس از تأثير موعظه نبوده
تا نهى از منكر ساقط شود ... ايضا فرمودهأَنْجَيْنَا الَّذِينَ
يَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِنجات را فقط بفرقه ناهيه منحصر كرده هيچ مانعى نيست كهالَّذِينَ ظَلَمُوابفرقه ساكت هم شامل باشد.
ايراد الميزان بابن عباس نيز وارد است وانگهى بنظر ما «الَّذِينَظَلَمُوا»فقط فرقه ساكت است و يا لا اقل
شامل آنها نيز ميباشد زيرا كه «كُونُواقِرَدَةً»قطعا مال صيادان است الميزان از كافى از حضرت صادق عليه السّلام نقل
كرده آنها سه صنفاند صنفى نجات يافتند و صنفى مسخ و صنفى هلاك شدند.
عياشى در تفسير خود از امام باقر عليه السّلام قصه اصحاب سبت را كه
اهل ايله بودند از قوم ثمود نقل كرده و در آن هست كه آنها واقعا مسخ شده و بصورت
ميمونها در آمدند و مثل ميمون صدا ميكردند. الميزان نيز آنرا از تفسير قمى و
عياشى نقل ميكند.
بعضى از مفسران شيعه و اهل سنت خود را بفشار مياندازند كه اينگونه
آيات را طور ديگر تفسير نمايند مثلا در شكافتن دريا براى موسى جزر و مدّ را عنوان
كرده و در اينجا گفتهاند كه باطن آنها مثل بوزينه شد و اخلاقشان يكپارچه تقليد و
بى ارادگى شد و استقلال فكر را از دست دادند. چنانكه بوزينهها چنيناند.
ولى خوب نيست آيه را از ظاهر آن بر گردانيم جائيكه قرآن از تكلّم
عيسى در حين ولادت و تولد او بدون پدر و خنك شدن آتش بر ابراهيم و اژدها شدن عصاى
موسى و آمدن تخت ملكه سباء از مسافت دور و ...
خبر ميدهد چرا آيه را بظاهر آن حمل نكنيم و از قدرت خدا چه بعدى
دارد؟