است يعنى رنگش نورانى بود جوهرى نيز آنرا طراوت و زيبائى دنيا گفته.
طبرسى فرموده: در آيه ميشود «زَهْرَةَ»حال باشد از «بِهِ»و
از «مامَتَّعْنا بِهِ»يعنى چشم ندوز باقسام متاعيكه
بآنها دادهايم حال آنكه آن رونق دنياست. بيضاوى چند وجه نقل كرده از جمله گويد:
زهره منصوب است بفعل محذوف كه «مَتَّعْنابِهِ»بآن دلالت دارد.
اين معنى در صورتى است كه مراد از ازواج انواع نعمتها باشد چنانكه
طبرسى فرموده و اگر غرض اقسام كفّار باشد چنانكه زمخشرى گفته و الميزان نقل كرده و
ضمير «مِنْهُمْ»تأييد
ميكند آنوقت معنى عوض ميشود ولى انواع نعمتها بودن بهتر است.
زهق:اقرب الموارد: زهق و زهوق را خروج روح و هلاكت و بطلان و غيره گفته
است. در مجمع نيز هلاكت و بطلان است. صحاح و قاموس اضمحلال را از جمله معانى آن
شمردهاند ابن اثير نيز هلاكت و موت و خروج روح گفته است. راغب خروج روح از كثرت
تأسف ميداند طبرسى هلاكت را در «زَهَقَتْنَفْسُهُ» نيز جارى دانسته گويد: گويا روحش براى هلاكت خارج شده است.
خلاصه همه دو معنى است خروج روح و هلاكت «إِنَّمايُرِيدُ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ بِها فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَتَزْهَقَأَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ
كافِرُونَ»توبه:
55. آيه 85 نيز چنين است «إِنَّمايُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُعَذِّبَهُمْ بِها فِي الدُّنْيا وَتَزْهَقَأَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ
كافِرُونَ».
طبرسى و بيضاوى در ذيل آيه فوق زهق را خروج با صعوبت گفتهاند.
يعنى خدا ميخواهد با اموال و اولاد آنها را معذّب كند و در حال كفر
جانشان در آيد و بميرند. ولى بهتر اين است بگوئيم: در حال كفر هلاك شوند و آن همان
استدراج است كه در «درج» گذشت اموال و اولاد بتدريج استعداد
هدايت را از دستشان ميگيرد و تدريجا هلاك ميگردند با آنكه پيوسته با كفر توأماند
على هذا هلاكت نفس در اين جهان است.