نقل شد و بيضاوى نيز گفته است يعنى بلكه ميگويند شاعر است براى او
منتظر مرگ باشيم تا مثل شعراى ديگر بميرد و از او راحت شويم. صحاح و اقربرَيْبَالْمَنُونِرا حوادث روزگار گفتهاند. (كه شخص
را مضطرب ميكنند).
110. ريبه
چنانكه راغب و جوهرى گفته اسم مصدر است از ريب يعنى ساختمانى كه ساختهاند پيوسته
مايه اضطراب دلهايشان است تا وقتيكه دلهايشان پاره پاره شود.
ريش:زينت. «قَدْأَنْزَلْنا عَلَيْكُمْ
لِباساً يُوارِي سَوْآتِكُمْ وَرِيشاًوَ لِباسُ التَّقْوى ذلِكَ خَيْرٌ»اعراف: 26. بنظر ميايد كه مراد از
ريش زينت است خواه طبيعى باشد مثل مو و غيره و خواه مصنوعى مثل لباس فاخر و غيره.
در مجمع نقل كرده: ريش آنست كه در آن زينت و زيبائى باشد و از آنست
ريش الطائر (پرهاى پرنده) و خود آنرا اثاث البيت گفته است در الميزان نيز ما فيه
الجمال گفته و گويد مأخوذ است از ريش طائر كه در آن انواع زينت و زيبائى است.
ناگفته نماند معناى اوّلى آن مجموع پرهاى پرنده است و سپس بلباس فاخر
و غيره گفته شده چنانكه در مفردات، قاموس، صحاح و اقرب گفته مؤيد گفته ما آنست كه
در آيات بعدى دو بار لفظ زينت بكار رفته «يابَنِي آدَمَ خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ- ...قُلْ
مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبادِهِ»در نهج البلاغه رياش بمعنى لباس
فاخر آمده است