راغب گويد: آن زدن پا بزمين است هرگاه بسوار نسبت داده شود منظور
دواندن اسب است مثل ركضت الفرس. و چون براه رونده نسبت داده شود منظور راه رفتن
است «ارْكُضْبِرِجْلِكَ هذا
مُغْتَسَلٌ بارِدٌ وَ شَرابٌ»ص:
42. پاى
خود را بزمين زن و با پايت راه برو اين (چشمه) شستشوگاه است و خنك و آشاميدنى است.
بنظر ميايد كه ايّوب طاقت راه رفتن نداشت و خدا بوى توجّه فرموده و نيرو داد و
فرمود پا بزمين زن.
مراد از ركض در آيه فرار كردن و گريختن است يعنى چون عذاب ما را
احساس كردند آنگاه از ديارشان ميگريختند نگريزيد ...
ركع:ركع و ركوع، خم شدن و سر پائين آوردن است (اقرب) جوهرى گويد: ركوع
بمعنى انحناء است و ركوع نماز از آن ميباشد «رَكَعَالشَّيْخُ» يعنى قامتش از پيرى خم شد.
ركوع نماز آن است كه بقدرى خم شود تا اگر بخواهد دستها بزانو برسد.
راغب ميگويد: ركوع بمعنى خم شدن است گاهى در هيئت مخصوص نماز و گاهى در تذلل و
تواضع بكار ميرود خواه تذلل در عبادت باشد يا غير آن. مجمع ذيل آيه 43 بقره گويد:
استعمال آن در خضوع مجاز است و معناى اولى همان انحناء ميباشد.
«يُقِيمُونَالصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ
الزَّكاةَ وَ هُمْراكِعُونَ»مائده: 55. مراد از ركوع ركوع نماز و «هُمْراكِعُونَ»جمله حاليّه است. «يامَرْيَمُ اقْنُتِي لِرَبِّكِ وَ اسْجُدِي وَارْكَعِيمَعَالرَّاكِعِينَ»آل عمران:
43.
بنظر ميايد سجود نماز در مذهب نصارى پيش از ركوع بوده است لذا سجود
جلوتر ذكر شده است طبرسى آنرا مانند نماز در اسلام دانسته و