راغب گويد: ركوب در اصل، بودن انسان است در پشت حيوانى و گاهى بكشتى
نشستن اطلاق ميشود.
جوهرى از ابن سكّيت نقل كرده:
راكب فقط بشتر سوار اطلاق ميشود و باسب سوار و خر سوار فارس گفته
ميشود. راغب گويد: راكب در عرف مختص بشتر سوار است.
ركب جمع راكب است در اقرب شتر سواران گفته «وَهُمْ بِالْعُدْوَةِ الْقُصْوى وَالرَّكْبُأَسْفَلَ مِنْكُمْ»انفال:
42. و
آنها در كناره دور وادى بودند و سواران پائينتر از شما بودند مراد از ركب كاروان
ابو سفيان لعين است و شايد بواسطه شتر سوار بودن ركب گفته شده.
ركبان نيز جمع راكب است «فَإِنْخِفْتُمْ فَرِجالًا أَوْرُكْباناً»بقره:
239.
اگر ترسيديد، نماز بخوانيد در حاليكه پياده يا سوارها هستيد.
ركاب (بكسر ر) در اقرب گويد: ركاب شتر مفرد آن راحله است.
«فَماأَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ
مِنْ خَيْلٍ وَ لارِكابٍ»حشر: 6. مراد از ركاب در آيه شتر است يعنى بر آن اسبى و شترى
نتاختيد.
رَكُوب (بفتح ر) مبالغه و شتر سوارى و بمعنى مركوب است (اقرب) «وَذَلَّلْناها لَهُمْ
فَمِنْهارَكُوبُهُمْوَ مِنْها يَأْكُلُونَ»يس: 72. ركوب در آيه بمعنى مركوب
است يعنى: چهار- پايان را براى آنها رام كرديم مركوبشان از آنهاست و از آنها
ميخورند.
«حَتَّىإِذارَكِبافِي السَّفِينَةِ ...»كهف: 71.
ركوب در آيه در سوار شدن بكشتى بكار رفته ايضا در «يابُنَيَارْكَبْمَعَنا»هود: 42. و آيات ديگر.
«فِيأَيِّ صُورَةٍ ما شاءَرَكَّبَكَ»انفطار:
8. تركيب، گذاشتن اجزاء شيئى بعضى بر بعضى است. صورت و شكل ظاهرى انسان در اثر
بودن بعضى از اعضاء بر بعضى است.