رطب (مثل
صرد) بمعنى خرماى تر است «وَهُزِّي إِلَيْكِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُساقِطْ عَلَيْكِرُطَباًجَنِيًّا»مريم: 25.
رعب:ترس. دستپاچگى جوهرى آنرا خوف و طبرسى خوف و فزع گفته است در اقرب
هست كه آن مصدر است بمعنى ترسيدن و ترساندن (لازم و متعدى) و نيز اسم است بمعنى
فزع ولى راغب گويد: آن انقطاع (و لا علاجى) است از امتلاء خوف و بتصور امتلاء
گفتهاند «رَعَبْتُالْحَوْضَ» حوض را پر كردم «سَيْلٌرَاعِبٌ» سيليكه درّه را پر ميكند.
151.
«وَقَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُالرُّعْبَ»احزاب:
26. بنظر ميايد كه مراد همان لا علاجى از كثرت خوف باشد مانند خود گم كردن و
دستپاچه شدن. و چون وجود ترادف در لغات ثابت نيست بايد رعب با خوف فرق داشته باشد.
اين كلمه پنج بار در قرآن آمده است:
انفال: 12. حشر: 2. كهف: 18.
رعد:صداى ابر. كه در اثر تخليه الكتريكى بوجود ميايد و توأم با برق است
ولى چون سرعت نور در هر ثانيه سيصد هزار كيلومتر و سرعت صوت در هر ثانيه 240 متر
است لذا صداى رعد هميشه پس از برق شنيده ميشود.
«أَوْكَصَيِّبٍ مِنَ السَّماءِ
فِيهِ ظُلُماتٌ وَرَعْدٌوَ بَرْقٌ»بقره: 19. «وَيُسَبِّحُالرَّعْدُبِحَمْدِهِ وَ الْمَلائِكَةُ مِنْ خِيفَتِهِ»رعد: 13 آيه روشن ميكند كه رعد در
پيدا شدنش از دستور خدا پيروى ميكند و بامر خدا خاضع است و خدا را تسبيح ميكند. در
«صعق» تأثير رعد و برق در عالم خواهد
آمد.
يعنى صلوات فرست بر آن فرشتهايكه از صداى زجرش بانگ رعدها شنيده
ميشود. اينكه از فرشته نام برده شده مخالف آنكه بشر كشف كرده نيست زيرا فرشتگان
خدا در هر جا هستند و بامر خدا كار ميكنند صداى رعد از