پس هر چيزيكه خدا تكوينا ايجاد كرده مرضى اوست و هر عمل تشريعى مرضى
است زيرا ملائم فعل خداست.
و خلاصه اينكه اگر گوئيم: خدا از اين كار راضى است يعنى اين كار
ملائم و موافق فعل خدا و دستور خداست (استفاده از الميزان ج 17 ص 255).
راغب در مفردات گويد: رضاى بنده از خدا آنست كه قضاى خدا را مكروه
ندارد و رضاى خدا از بنده آنست كه به بيند بنده از دستور او پيروى و از منهى او
كنارهگيرى ميكند.
رطب: (فلس)
تر. مقابل خشك «وَعِنْدَهُ مَفاتِحُ
الْغَيْبِ لا يَعْلَمُها إِلَّا هُوَ وَ يَعْلَمُ ما فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ
ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُها وَ لا حَبَّةٍ فِي ظُلُماتِ
الْأَرْضِ وَ لارَطْبٍوَ لا يابِسٍ إِلَّا فِي كِتابٍ مُبِينٍ»انعام: 59.
«وَلا حَبَّةٍ»عطف است به «وَرَقَةٍ»همچنين است «لارَطْبٍوَ لا يابِسٍ»معنى آيه چنين ميشود: خزانههاى غيب نزد خداست، جز خدا آنها را كسى
نميداند. هيچ برگى بزمين نميافتد مگر آنرا ميداند و هيچ دانهاى بشكم زمين نميافتد
(بوسيله انسان باشد يا غيره) و هيچ تر و خشكى ساقط نميشود مگر آنكه در كتابى آشكار
موجود است. گفتهاند آنچه از ميوه تر و خشك ميافتد ميداند و گفتهاند آنچه ميافتد
هر چه باشد ميداند. بنظر ميايد كه مراد از رطب و يابس، ميوهها باشد زيرا صدر آيه «وَ ما تَسْقُطُ ...وَ لا
حَبَّةٍ» درباره
درختان و دانههاست و مناسب است كه رطب و يابس ميوهها باشد. در مجمع گويد: رطب و
يابس بتمام مخلوقات شامل است. ولى تدبّر در آيه خلاف آنرا ميرساند و اللّه اعلم
مگر آنكه واو در «وَلا رَطْبٍ»براى استيناف باشد آنوقت لا رطب و
لا يابس شامل همه موجودات ميشود و ظاهرا همينطور است.
ناگفته نماند: مراد از كتاب مبين علم خدا و يا لوح محفوظ است و اينكه
در عرف شايع شده كه مراد از