فِي سَبِيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْيانٌمَرْصُوصٌ»صف: 4.
رصّ بمعنى الصاق و ضمّ اجزاء چيزى در يكديگر است. قلع و سرب را رصاص گفتهاند كه
اجزائش بهم فشردهاند (اقرب) مراد از مرصوص در آيه محكم است چنانكه راغب گفته،
مجمع گويد: رصّ محكم كردن بناست و اصل آن از رصاص است گوئى كه با رصاص بنا شده
است.
قرآن مؤمنان را كه در جنگ استقامت دارند و از هم جدا نميشوند و در
راه خدا يكدل و يك جهت ميجنگند به بناى محكمى ريخته از سرب تشبيه كرده است. اين
كلمه فقط يكبار در قرآن آمده است.
رضع:رضع و رضاعة بمعنى شير خوردن است (صحاح، قاموس، مفردات) «لِمَنْأَرادَ أَنْ يُتِمَالرَّضاعَةَ»بقره:
233. ارضاع: شير دادن «وَأَوْحَيْنا إِلى أُمِّ مُوسى أَنْأَرْضِعِيهِ ...»قصص: 7.
مرضعه: شيرده «تَذْهَلُكُلُمُرْضِعَةٍعَمَّاأَرْضَعَتْ»حج: 2.
جمع آن مَرَاضع است «وَحَرَّمْنا عَلَيْهِالْمَراضِعَمِنْ قَبْلُ ...»قصص: 12.
استرضاع: طلب مرضعه كردن «وَإِنْ أَرَدْتُمْ أَنْتَسْتَرْضِعُواأَوْلادَكُمْ ...»بقره:
233.
رضى:رضا
و رضوان و مرضاة بمعنى خوشنودى است (قاموس) «رَضِيَاللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُواعَنْهُ»مائده:
119. خدا
از آنها و آنها از خدا خوشنود شدند رضى در قرآن متعدى بنفسه نيز آمده است «وَلَوْ أَنَّهُمْرَضُواما آتاهُمُ اللَّهُ وَ
رَسُولُهُ ...»توبه:
59.
«لَيُدْخِلَنَّهُمْمُدْخَلًايَرْضَوْنَهُ»حج: 59.
و ميشود گفت كه حرف جرّ از آنها حذف شده است.
إرضاء: خوشنود
كردن «يَحْلِفُونَبِاللَّهِ لَكُمْلِيُرْضُوكُمْ ...»توبه: 62.
بخدا قسم ميخورند تا خشنودتان كنند.
ارتضاء: بمعنى رضاست و شايد از آن مبالغه مراد باشد كه يكى از معانى
افتعال است «وَلا يَشْفَعُونَ إِلَّا
لِمَنِارْتَضى»انبياء:
28. رضوان چنانكه گفته شد بمعنى رضاست «يُبَشِّرُهُمْرَبُّهُمْ بِرَحْمَةٍ مِنْهُ وَرِضْوانٍ»توبه: 21.