در سوره فصلت هست كه انسان بپوستهايش گويد چرا بر من گواهى داديد
گويند:أَنْطَقَنَا
اللَّهُ الَّذِي أَنْطَقَ كُلَّ شَيْءٍآيه 21 اين هم بهمه شامل است.
قطع نظر از اينها خود آيات جهنّم و آتش كه نقل شد بهترين دليل است و
دليلى بر خلاف ظاهر نداريم بعضى از بزرگان در باره آيه 12 فرقان گفته: تمثيل حال
آتش است نسبت بمردم آنگاه كه نزد آتش آيند. ولى گفتيم كه آن خلاف ظاهر است.
جوب:بريدن. اقرب الموارد گويد: «جَابَالثَّوْبَجَوْباً: قَطَعَهُ»وَ ثَمُودَ الَّذِينَجابُواالصَّخْرَ بِالْوادِفجر: 9 و قوم ثمود كه سنگها را در درّه بريدند. و خانهها ساختند.
جواب را از آنجهت جواب گويند كه سخن گوينده با آن قطع و تمام ميشود
(اقرب الموارد) بعقيده راغب علّت اين تسميه آنست كه جواب، فضا و فاصله را بريده از
دهان گوينده بسمع شنونده ميرسد. و چون اين سخن شامل سئوال و جواب هر دو است لذا در
ذيل آن گفته: لكن مختص بردّ كلام است نه كلام اوّلى.
ولى قول اقرب الموارد مقرون بصحّت است.وَ ما كانَجَوابَقَوْمِهِ إِلَّا أَنْ
قالُوا أَخْرِجُوهُمْ مِنْ قَرْيَتِكُمْاعراف: 82 يعنى جواب قوم و سخنيكه
با آن كلام لوط را قطع كرده و پايان دادند آن بود كه گفتند: آنها را از شهر خود
بيرون كنيد.
سئوال اگر طلب كلام باشد جواب آن كلام است مثليا قَوْمَناأَجِيبُواداعِيَ اللَّهِاحقاف: 31 بنا بر آنكه مراد از «أَجِيبُوا»جواب قولى
است و اگر طلب فعل باشد.
جواب فعلى است مثلرَبَّنا أَخِّرْنا إِلى أَجَلٍ قَرِيبٍنُجِبْدَعْوَتَكَ وَ نَتَّبِعِ
الرُّسُلَابراهيم:
44 مراد آن نيست كه لبّيك گوئيم بلكه مراد آنست كه بفرموده تو عمل كنيم.
تمام موارد استعمال قرآن جز كلمه «جواب» كه
چهار بار آمده