3، ضمير «جَلَّاها»به «الشَّمْسِ»بر ميگردد
مجمع البيان به ظلمت كه از فحواى كلام بنظر ميايد برگردانده است ولى حفظ ظاهر بهتر
است. يعنى قسم بآفتاب و روشنائيش، قسم بماه كه از پى آن بر آيد. قسم بروز كه آفتاب
را ظاهر و آشكار ميسازد. نور آفتاب پيوسته در فضا هست ولى آمدن روز كه حركت زمين
است آفتاب را ظاهر ميكندفَلَمَّاتَجَلَّىرَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَ خَرَّ مُوسى صَعِقاًاعراف:
143 چون
پروردگارش بر كوه آشكار شد آنرا ريز ريز كرد و موسى بيهوش افتاد.
مفسّرين والا مقام در تفسير آيه دست و پا زدهاند. در اينكه خدا جسم
و جسمانى و قابل رؤيت نيست شكى نداريم شايد مراد از تجلّى توجّه بخصوصى است كه كوه
طاقت آنرا نياورد و از بين رفت، ريز ريز شدن كوه و از بين رفتن آن است و بر موسى
روشن شد كه چون كوه با آن محكمى طاقت نياورد او بطريق اولى طاقت نخواهد آورد.
الميزان در ذيل آيه و ما قبل آن بيانى شيرين و تحقيقى لطيف دارد.
وَ لَوْ لا أَنْ كَتَبَ اللَّهُ عَلَيْهِمُالْجَلاءَلَعَذَّبَهُمْ فِي
الدُّنْياحشر:
3 جلاء خروج از شهر و يا اخراج از آن است (صحاح) و آن با معناى اصلى مغايرت ندارد
زيرا خروج از بلد يكنوع ظهور است گوئى شخص در شهر مخفى است و با خروج آشكار