جلال:بزرگى قدر.وَ يَبْقى وَجْهُ رَبِّكَ ذُوالْجَلالِوَ الْإِكْرامِرحمن: 27 ذات پروردگارت ماندنى است
كه صاحب عظمت و اكرام است.
راغب گويد: جلالة بزرگى قدر است و جلال بدون تاء بمعنى بالاترين عظمت
است و از صفات مخصوص خداست و در غير او بكار نرفته. اقرب الموارد آنرا از بصائر
نقل ميكند. طبرسى آنرا عظمت و كبريا معنى كرده، صحاح گويد: جلال اللَّه: عظمت خدا.
ابن اثير در نهايه نيز عظمت گفته است.
خطبه: 162 سوق شده مروان مباش كه تو را هر جا بخواهد سوق كند بعد از
بزرگى سنّ و گذشتن عمرت (آلت دست مروان مباش).
جلال بضمّ اوّل صفت مشبهه است بمعنى عظيم (صحاح) محمد عبده در عبارت
نهج البلاغه احتمال داده كه جلال بضمّ جيم بمعنى عظيم باشد و در اين صورت اضافه
صفت بسوى موصوف است ولى ابتدا آنرا عظمت معنى كرده است در قاموس گفته ابو الجلال
كنيه زبير بن عمرو و امّ الجلال كنيه دختر عبد اللَّه بن كليب آمده.
بهر حال اگر معناى جلال بالاترين عظمت و شأن باشد چنانكه راغب و اقرب
الموارد گفته است در اين صورت از صفات خاصّه خداست.
در كشّاف گويد: صفتذُوالْجَلالِوَ الْإِكْرامِاز اعظم صفات خداوندى است از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم
منقول است
«أَلِظُّوابِيَا ذَاالْجَلَالِوَ الْإِكْرَامِ».
بدرگاه خدا الحاح كنيد بخطاب يا ذا الجلال و الاكرام در نهايه اين
كلام را نسبت بحديث داده و در اقرب الموارد مادّه ل ظ ظ آنرا قول ابن مسعود دانسته
است با اضافه «فىالدعاء» بعد از «أَلِظُّوا».