بنظر راغب: آن لفظى است شامل تمام افعال و از فعل و صنع اعمّ است و
بر پنج وجه بكار ميرود اوّل بمعنى شروع مثل: جعل زيد يقول (شروع كرد زيد بگويد)
دوّم در ايجاد شىء و آنوقت يك مفعول دارد «وَجَعَلَالظُّلُماتِ وَ النُّورَ» (ظلمات و نور را ايجاد كرد) سوّم در ايجاد شىء از شىء مثلوَجَعَلَلَكُمْ مِنَ الْجِبالِ
أَكْناناًچهارم
تصيير شىء از حالتى بحالتىجَعَلَلَكُمُ الْأَرْضَ فِراشاًپنجم حكم بر چيزى با چيزى (مثلا
حكم بر شخصى با پيامبرى) مثلوَيَجْعَلُونَلِلَّهِ الْبَناتِ (مفردات باختصار).
مخفى نماند: تدبّر در آيات قرآن مجيد نشان ميدهد كه جعل در مرتبه
تالى وجود و حالتى بعد از وجود است و نيز درباره ربط دو موجود بكار رفته است.
مثلا دروَ لَوْ شاءَ رَبُّكَلَجَعَلَالنَّاسَ أُمَّةً واحِدَةًهود: 118 مىبينيم كه امّت واحده
بودن يك وجود ثانوى و صفتى است براى ناس و جعل در بيان آن آمده و اگر ميفرمود «لَخَلَقَالنَّاسَ امَّةً واحِدَةً» معناى
فوق را افاده نميكرد زيرا امّت واحده و داراى هدف و عقيده مشترك بودن در مرتبه دوم
از خلقت است.
و نيز در آيهالْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَجَعَلَالظُّلُماتِ وَ النُّورَ
...انعام:
1 بنظر ميايد استعمال جعل براى آن است كه ظلمات و نور در مقام دوّم و همچون وجود
سايه نسبت بذى سايه است و خلقت آسمانها و زمين و ايجاد آفتاب و ماه و غيره، بوجود
آمدن ظلمت و نور را لازم گرفته است لذا در سموات و الارض «خَلَقَ»و در ظلمات و نور «جَعَلَ»آورده است.
در بعضى از آيات جعل و خلق در جاى يكديگر آمدهاند مثلوَ اللَّهُجَعَلَلَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ
أَزْواجاًنحل:
72وَ
مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاًروم: 21.