كه در آن روح است ميخورد و ميآشامد در نهج خطبه 196 در باره تقوى
فرموده
«وَشِفَاءُ مَرَضِ
أَجْسَادِكُمْ».
و در خطبه 81 هست
«وَرَاحَةُ الْأَجْسَادِ».
ولى الميزان ج 14 ص 207 فرموده:
جسد هيچگاه بذيروح گفته نميشود.
وَ لَقَدْ فَتَنَّا سُلَيْمانَ وَ أَلْقَيْنا عَلى كُرْسِيِّهِجَسَداًثُمَّ أَنابَص: 34 الميزان از بين معانى محتمل
اين معنى را اختيار ميكند كه براى سليمان كودكى بوده خدا او را بميراند و جسدش را
روى تخت سليمان انداخت و ازثُمَّ أَنابَ قالَ رَبِّ اغْفِرْ لِيبدست ميايد كه سليمان اميد و
انتظار داشت كه خدا او را شفا بخشد و بوى مفيد باشد پس خدا او را بميراند و بر
تختش انداخت تا اوامر را بخدا تفويض و تسليم كند.
جس:دست ماليدن براى دانستن (اقرب الموارد) تجسّس بمعنى تفحّص و كنجكاوى
از احوال مردم از همين مادّه است، جاسوس را نيز كه از اوضاع مردم و محلّ كنجكاوى
ميكند بهمين سبب جاسوس گفتهاندوَ لاتَجَسَّسُواوَ لا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً ...حجرات: 12 در احوال مردم و از
خلوات آنها كنجكاوى نكنيد و غيبت يكديگر را را ننمائيد. اين لفظ تنها يكبار در
قرآن يافته است.
جسم:تن. چون جسم در مقابل روح است ميشود گفت جسم فقط راجع بتن است آيات قرآن
نيز بهمين معنى ناظراندقالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَيْكُمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِي
الْعِلْمِ وَالْجِسْمِبقره: 247 معلوم است كه جسم فقط
راجع به بدن و تن است يعنى خدا باو دانش وسيع داده و تنومندش كرده است.
وَ إِذا رَأَيْتَهُمْ تُعْجِبُكَأَجْسامُهُمْ ...
منافقون: 4 چون منافقان را به- بينى تنهايشان بشگفت مياورد.
از اين لفظ دو محل بيشتر در كلام.
اللَّه مجيد نيست.
جعل:قرار دادن.وَجَعَلَفِيها رَواسِيَ وَ أَنْهاراًرعد: 3 در زمين كوههاى ثابت و
نهرهائى