و بر گشتن شىء بجاى اوّلى است «يَنْظُرُونَإِلَيْكَتَدُورُأَعْيُنُهُمْ كَالَّذِي يُغْشى عَلَيْهِ مِنَ الْمَوْتِ»احزاب:
19 يعنى
سوى تو مينگرند ديدگانشان هميگردد مانند كسيكه از مرگ بيهوش شده است «تِجارَةًحاضِرَةًتُدِيرُونَهابَيْنَكُمْ»بقره: 282 داد و ستد حاضرى كه ميان
خود ميگردانيد.
دار: بمعنى خانه است راغب در وجه آن گويد: خانه را بدان اعتبار دار
گفتهاند كه ديوار آن گرديده تا باوّل آن رسيده است «فَخَسَفْنابِهِ وَبِدارِهِالْأَرْضَ ...»قصص: 81 يعنى او و خانهاش را بزمين فرو برديم. دار گاهى بمعنى شهر
آمده است و شايد آيه «فَقالَتَمَتَّعُوا فِيدارِكُمْثَلاثَةَ أَيَّامٍ ...»هود: 65
بمعنى شهر باشد يعنى در شهر خويش سه روز متمتّع شويد.
جمع دار در قرآن مجيد ديار آمده است «وَأَوْرَثَكُمْ أَرْضَهُمْ وَدِيارَهُمْوَ أَمْوالَهُمْ»احزاب: 27 از بهشت بهدارُالسَّلامِ*ودارُالْمُتَّقِينَو از جهنم بهدارَالْبَوارِو از آخرت بنام دار [الدَّارُ] الْآخِرَةُ*ودارُالْخُلْدِودارُالْقَرارِ. تعبير شده است.
ولىدَارُالدُّنْيَا در قرآن مجيد بكار نرفته.
دَيَّار: بمعنى ساكن دار است راغب گويد: مبالغه نيست و گر نه گفته ميشد دوّار «رَبِّلا تَذَرْ عَلَى
الْأَرْضِ مِنَ الْكافِرِينَدَيَّاراً»نوح:
26 طبرسى
گويد: ديّار بر وزن فيعال از دوران و اصل آن ديوار است و او بياء قلب شده و ادغام
گرديده است و آنگاه ديّار را بمعنى نازل دار گفته است يعنى: خداى من در روى اين
زمين احدى را كه ساكن خانه باشد زنده مگذار.
دائره: بمعنى گردنده است و مراد از آن اغلب حادثه و بلائى است كه در
دنيا ميگردد و بانسان ميرسد جمع آن در قرآن دوائر است «وَيَتَرَبَّصُ بِكُمُالدَّوائِرَعَلَيْهِمْدائِرَةُالسَّوْءِ ...»توبه: 98 حوادث نا گوار را بشما انتظار ميكشد بر آنهاست حادثه بد.