و نرمى اراده ميشود (راغب) يعنى تكذيب كنندگان را اطاعت مكن كه آرزو
دارند نرمى كنى و نرمى كنند و آنها در تكذيبشان و در دشمنى خدا و رسول باشند ولى
با تو خوش باشند و تو هم با آنها خوش باشى تو روغن مالى كنى و آنها روغن مالى كنند
و حق نا ديده گرفته شود.
«فَإِذَاانْشَقَّتِ السَّماءُ
فَكانَتْ وَرْدَةًكَالدِّهانِ»رحمن: 37 وردة واحد ورد و آن بمعنى مطلق گل است طبرسى فرموده: اسب
ورد آنست كه رنگش سفيد مايل بسرخى يا زردى باشد و گفته شده گل و آن هر چند مختلف
است ولى اغلب سرخ رنگ ميباشد.
دهان بر وزن كتاب معناى اوّلى آن بنا بر آنچه صحاح و قاموس و اقرب
گفته، چرم سرخ است در مجمع و مصباح آنرا جمع دهن بمعنى روغن دانسته است و نيز
بمعنى ته مانده روغن جوشان آمده است. نا گفته نماند بنظر ميايد كه مراد از ورده گل
سرخ و از دهان ته مانده روغن جوشان باشد و آسمان در اثر شكافته شدن و تخليه نيروها
سرخ و مانند ته مانده روغن، داغ باشد.
در آيات ديگر آمده «يَوْمَتَكُونُ السَّماءُ كَالْمُهْلِ»معارج: 8 مهل بمعنى مس يا آهن
گداخته و مذاب و ته مانده روغن جوشان و غيره آمده است.
«أَفَبِهذَا الْحَدِيثِ
أَنْتُمْمُدْهِنُونَ»واقعه: 81مُدْهِنُونَبنظر ميايد بمعنى بى اعتنايان است
كه بى اعتنائى نوعى از نرمى و روغن مالى و جدّى نگرفتن است يعنى آيا باين قرآن
بىاعتنائيد و آنرا جدّى تلقى نميكنيد؟
چنانكه تفسير جلالين آنرا «متهاونون» گفته است.
دهى: «بَلِالسَّاعَةُ مَوْعِدُهُمْ
وَ السَّاعَةُأَدْهىوَ أَمَرُّ»قمر: 46 داهيه بمعنى امر عظيم و امر نا پسند است طبرسى فرمايد: داهيه
بلائى است كه آن را چارهاى نباشد يعنى: بلكه قيامت وعدگاه آنهاست