در آيات بعدى اهل ايمان از اين حكم استثناء شدهاندإِلَّا الْمُصَلِّينَ
الَّذِينَ ...
منوع نيز بايد مثل هلوع و جزوع، مبالغه باشد. از مادّه جزع فقط دو
كلمه فوق در قرآن هست.
جزاء:مكافات. (قاموس) ايضا در قاموس هست: چون ما- بعدش «باءو على» آيد بمعنى مكافات و مجازات
است و چون «عن» باشد بمعنى قضا و اداء باشد «جزىعنه:
قضى» و بدون آنها بمعنى كفايت است «جَزَىالشَّىْءُ: كَفَى».
راغب آنرا در اصل بىنيازى و كفايت گفته و گويد: پاداش را جزاء گويند
چون از حيث مقابله و برابرى در آن كفايت هست.
در مجمع البيان فرموده: جزاء و مكافات و مقابله نظائر هماند.
بهر حال پاداش و كيفر را جزاء گوئيم زيرا مقابل عمل است و از جهت
برابرى كفايت ميكند در اينجا لازم است بچند نكته توجّه كنيم:
الف: در قرآن مجيد جزاء هم در پاداش و هم در كيفر و عذاب هر دو آمده
است مثلفَإِنْ
قاتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ كَذلِكَجَزاءُالْكافِرِينَبقره: 191 و مثلفَتَكُونَ مِنْ أَصْحابِ النَّارِ وَ ذلِكَجَزاءُالظَّالِمِينَمائده: 29 و نحووَ أَمَّا مَنْ آمَنَ وَ
عَمِلَ صالِحاً فَلَهُجَزاءًالْحُسْنىكهف: 88لَهُمْ ما يَشاؤُنَ عِنْدَ رَبِّهِمْ ذلِكَجَزاءُالْمُحْسِنِينَزمر: 34.
ب: جاهائيكه در قرآن مجيد بعد از فعل جزى كلمه «عن» آمده
ممكن است آنرا بمعنى كفايت گرفت چنانكه راغب معتقد است و ممكن است معناى آن ادا
كردن باشد چنانكه در قاموس گفته، در مجمع نيز از بعضى نقل شده است على هذا در آيهوَ اتَّقُوا يَوْماً لاتَجْزِينَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ
شَيْئاًبقره:
48 ممكن است بگوئيم معنى آنست: بترسيد از روزيكه كسى از كسى از هيچ چيز كفايت
نميكند يا كسى از كسى چيزى نميدهد.