در صحاح گستردن و غلطانيدن گفته است. قاموس و اقرب نيز گستردن و بزرگ
شدن شكم و استرسال آن بپائين و غلطاندن گفتهاند. راغب آنرا بمعنى از جاى كندن
ميداند. در نهج البلاغه خطبه 70 آمده
يعنى اى خدائيكه گسترنده گستردههائى و بر پا كننده بالا رفتههائى
منظور از مسموكات آسمانهاست «رَفَعَسَمْكَها فَسَوَّاها»و اگر دحو بمعنى غلطاندن باشد معنى آنست: خدائيكه غلطاننده غلطندهها
هستى. و بالا برنده آسمانها ميباشى. و در خطبه 89 آمده
زمين بحالت گسترده در دريائى موّاج و روان آرام گرفت.
اگر مراد از دحو در آيه شريفه گسترش باشد معنى آنست كه زمين را پس از
آسمان بگسترد و اگر بمعنى غلطاندن باشد مثل غلطاندن سنگ و سنگريزه در اين صورت با
حركت وضعى و انتقالى زمين تطبيق ميشود يعنى: زمين را بعد از آسمان بگردش و چرخش در
آورد.
در كتاب آغاز و انجام جهان ص 39 با استفاده از معنائيكه اقرب الموارد
براى دحو ذكر كرده، ميگويد زمين از پهلوى خورشيد مانند شكمى كه بزرگ شود و بپائين
آويزان گردد بيرون آمد و اندك اندك بزرگ شد و از خورشيد آويخته گرديد و بالاخره از
آن جدا و پرتاب شد و مانند سنگريزهايكه از بالاى كوه بغلطد با حركت وضعى و
انتقالى بچرخش در آمد (باختصار).
بنظر نگارنده، گستردن بهتر ميايد رجوع شود به «سماء».
دخر:ذلّت. خوارى.
داخر: خوار و ذليلإِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِي سَيَدْخُلُونَ
جَهَنَّمَداخِرِينَغافر: 60 آنانكه از عبادت من
استكبار و خوددارى ميكنند. حتما بخوارى وارد جهنّم ميشوند از صدر آيه روشن ميشود