آرى در ذيل سوره فرموده كه اين وسوسه از جنّ و مردم بقلب آدمى راه
پيدا ميكند. معنى آيات چنين است: بگو پناه ميبرم بپروردگار مردم ... از شرّ وسوسه
كه بسيار نهان و پوشيده است و در سينههاى مردم رفت و آمد ميكند. و وسواس اسم
وسوسه و جمع آن وساوس است و صفت نيست.
مائده: 3 منخنقه حيوانى است كه آنرا خفه كنند و گوشت آن از محرّمات
است و فقط يكبار در قرآن مجيد آمده است خناق بضم اوّل مرضى است كه در گلو پيدا
ميشود (ديفترى) و بكسر آن ريسمان و نحو آنست كه با آن حيوانى و يا انسانى را خفه
ميكنند.
خوار:صداى گاو. راغب ميگويد: خوار مخصوص بصداى گاو است و گاهى بطور
استعاره بصداى شتر گفته ميشودوَ اتَّخَذَ قَوْمُ مُوسى مِنْ بَعْدِهِ مِنْ حُلِيِّهِمْ عِجْلًا
جَسَداً لَهُخُوارٌاعراف: 148 قوم بعد از رفتن وى از زيورهاى خود گوسالهايكه پيكر بود
بساختند كه صداى گوساله داشت. اين كلمه فقط دو بار در قرآن مجيد آمده است: اعراف
148- طه 88. در نهج البلاغه خطبه 199 در باره قوم ثمود فرموده
صداى زمين بهنگام لرزه بصداى گاو تشبيه شده است سكّه محماة يعنى گاو
آهن آب داده. ارض خوّاره زمين نرم است.
خوض:داخل شدن در آب (قاموس) راغب ميگويد: خوض وارد شدن در آب و رفتن در
آن است و بطور استعاره بوارد شدن در امور، اطلاق ميشود و اكثر موارد آن در قرآن
محلّى است كه ورود در آن مذموم است.فَوَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ الَّذِينَ هُمْ فِيخَوْضٍيَلْعَبُونَطور: 12 طبرسى در ذيل