جرم گويند كه عمل واجب الوصل را قطع ميكند. بنا بر اين قول، گناهكار
را از آن مجرم گويند كه عمل صالح را قطع ميكند (در مجمع به ذيل آيه 124 انعام رجوع
شود) در مفردات گويد: اصل جرم بفتح اوّل بمعنى قطع ثمره از درخت است و بطور
استعاره بگناه كردن جرم گفتهاند.
طبرسى در ذيل آيه 2 مائدهوَ لايَجْرِمَنَّكُمْرا از كسائى «يَحْمِلَنَّكُمْ» (وادار نكند) نقل كرده است و اين مطابق نهج
البلاغه است كه در نامه 12 فرموده
و خود جرم را در آنجا قطع و كسب معنى ميكند زمخشرى در ذيل همين آيه
ميگويد:
جرم جارى مجراى كسب است در تعدّى بيك مفعول يا دو مفعول و آنگاه جمله
فوق را بمعنى كسب و وادار كردن گرفته است.
بعضى از بزرگان در تفسير خود در ذيل آيه فوق گويد: «يقالجَرَمَهُ يَجْرِمُهُ: اى حمله» على
هذا معنى جرم وادار كردن است. ولى اين تعبير را در كتب مشهور لغت پيدا نكرديم.
و خلاصه آنكه: در معناى جرم (بفتح اوّل) سه قول هست: قطع، حمل، كسب.
ولى قطع معناى اوّلى و مشهور آن است و جرم (بضمّ اوّل) بمعنى گناه از همين مادّه
است.
بنظر نگارنده جرم فقط يك معناى دارد و آن قطع است و گناه را بدان سبب
جرم گويند كه شخص را از سعادت و رحمت خدا قطع ميكند و گناهكار را مجرم ميگوئيم
زيرا در اثر گناه، خود را از رحمت و سعادت و راه صحيح انسانيّت قطع ميكند و در سه
محل از قرآن كه «لايَجْرِمَنَّكُمْ»آمده چون
بمفعول دوّم با «على» متعدى شده لذا معناى حمل (وادار
كردن) بر آن اشراب شده است و چنانكه ميدانيم «حمل» بر
مفعول دوّم با «على» متعدى ميشود گويند: حمله على-
الامر. يعنى او را بفلان كار وادار كرد لفظ «على» در
يك آيه مذكور