چيزش خورده شده و خالى مانده مجروده گويند راغب گويد: جايز است
بگوئيم معناى اصلى كلمه جراد است و مجروده (ملخ خورده) و جرد الارض از آن مشتق است
و ممكن است بگوئيم ملخ را از آنجهت جراد گويند كه زمين را ميخورد و خالى ميگذارد.
يَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْداثِ كَأَنَّهُمْجَرادٌمُنْتَشِرٌقمر: 7 از قبرها خارج ميشوند گوئى
ملخهاى پراكندهاند.
ظاهر آنست كه اين تشبيه زنده شدن و خروج از قبرهاست چنانكه ميدانيم
ملخ دم خود را زير خاك ميكند و تخم ميگذارد بعد از چندى تخمها مبدّل بكرم شده سپس
تغيير شكل ميدهند و مبدّل بپروانه و بعد ملخ ميشوند.
يكى از رفقا از يكنفر براى من نقل كرد كه در محلّى تخمگذارى و بوجود
آمدن ملخها را نمايش ميدادند، ديدم ملخهاى بىشمارى بيك محلّ نسبتا وسيعى آمدند سر
دم خود را زير خاك كرده و تخم گذارى نمودند و رفتند، بعد از رفتن آنها ديديم
بتدريج كرمهائى از خاك سر بر مياورند يكى از اينجا و يكى از آنجا، در فاصله كمى
تمام آن زمين پر از كرم شد، آنگاه مبدّل بپروانه و سپس بملخ مبدّل شدند و تمام آن
محلّ پر از ملخ گرديد. ذرّات ابدان انسانها نيز در بهار قيامت همچون تخمهاى ملخ
بتدريج به انسانها مبدّل شده و زمين را پر خواهند كرد.
جرّ:كشيدن.وَ أَلْقَى الْأَلْواحَ وَ أَخَذَ بِرَأْسِ أَخِيهِيَجُرُّهُإِلَيْهِاعراف: 150 صحيفهها را انداخت و
سر برادر خويش را گرفته بسوى خود ميكشيد. اين كلمه فقط در اين آيه است و در جاى
ديگر از قرآن پيدا نيست.