انعام: 99 كشت است يعنى: از آن آب زرع رويانديم و از زرع دانههاى
رويهم سوار شده بيرون آورديم.
خضر (بر
وزن قفل) جمع اخضر است مثلوَ سَبْعَ سُنْبُلاتٍخُضْرٍوَ أُخَرَ يابِساتٍيوسف: 46 و مثلعالِيَهُمْ ثِيابُ سُندُسٍخُضْرٌوَ إِسْتَبْرَقٌ ...انسان: 21 و مثلمُتَّكِئِينَ عَلى
رَفْرَفٍخُضْرٍ ...رحمن: 76.
الَّذِي جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الشَّجَرِالْأَخْضَرِناراً فَإِذا أَنْتُمْ
مِنْهُ تُوقِدُونَيس: 80 خدائيكه از درخت سبز براى شما آتشى پديد آورد كه از آن
ميافروزيد.
نا گفته نماند: در هر درخت سبز آتش نهفته است بطوريكه اگر دو چوبتر
بهم سائيده شوند ميسوزند و آتش ميگيرند. آتش سوزى جنگلها كه در «عصر» خواهد آمد بواسطه بهم سائيده شدن درختان جنگلى در اثر گرد بادهاست.
ولى چون الف و لام «الشجر» در آيه شريفه براى عهد ذهنى است
لذا از آن درخت معلومى در نظر است.
نقل كردهاند: درخت مرخ (بر وزن فلس) و درخت عفار (بر وزن مدار) دو
درختاند كه با سائيدن بيكديگر آتش ميگيرند و مشتعل ميگردند.
و از كلمهفَإِذا أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُونَروشن ميشود كه عربها با سائيدن
آندو بيكديگر آتش ميافروختهاند.
لذا بايد گفت مراد از «الشجر» همان
دو درخت است. در آيه شريفه از اين مطلب، تقويب معاد در نظر است يعنى: خدائيكه از
درخت سبز و تر آتش سوزان خارج ميكند، ميتواند از استخوان پوسيده آدم زنده بيرون
آورد.
در قاموس ميگويد: مرخ درختى است كه زود مشتعل ميشود و عفار درختى است
كه با آن آتش ميافروزند.