جذوة:شعله. تكّه بزرگى از هيزم كه در آن آتش هست (مجمع البيان)لَعَلِّي آتِيكُمْ مِنْها
بِخَبَرٍ أَوْجَذْوَةٍمِنَ النَّارِ لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَقصص:
29 شايد
بشما از آن خبرى بياورم يا تكّهاى از آتش كه گرم شويد.
راغب گويد: جذوه آنست كه بعد از تمام شدن شعله از هيزم باقى مانده
باشد. اين كلمه فقط در يك محلّ از قرآن آمده است رجوع شود به «شهاب».
جرح: (بر
وزن قفل) زخم.
جمع آنجُرُوحاستوَ الْأُذُنَ بِالْأُذُنِ وَ السِّنَّ بِالسِّنِّ وَالْجُرُوحَقِصاصٌمائده: 45 گوش در مقابل گوش، دندان
در مقابل دندان و زخمها قصاص شوندهاند.
در مفردات گويد: قدح شاهد را جرح گويند گوئى قادح زخمى باو ميزند
حيوان شكارى را جارحه ناميدهاند زيرا زخمى ميكند و يا كسب ميكند، اعضاء بدن را كه
كار ميكنند جَوَارِح گويند زيرا اثر ميگذارند و يا كسب ميكنند، اجتراح كسب گناه و
اصل آن از جراحة است (باختصار).
أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّباتُ وَ ما عَلَّمْتُمْ مِنَالْجَوارِحِمُكَلِّبِينَمائده: 4 طيّبات بر شما حلال شده و
آنچه از حيوانات شكارى تعليم دادهايد در حاليكه تعليم كننده سگهاى شكارى و يا
صاحبان شكار با كلاب هستيد.
در مجمع فرموده: جوارح بمعنى كواسب است از طيور و درّندهها، واحد آن
جارحه است و علّت اين تسميه آنست كه براى اربابان خود در اثر شكار كردن طعام كسب
ميكنند. نا گفته نماند كسب يكنوع اثر گذاردن است. و آنگاه كه جارحة بمعنى كاسب
بكار ميرود، معناى اوّلى ملحوظ است.
وَ هُوَ الَّذِي يَتَوَفَّاكُمْ بِاللَّيْلِ وَ يَعْلَمُ ماجَرَحْتُمْبِالنَّهارِ ثُمَّ
يَبْعَثُكُمْ فِيهِ لِيُقْضى أَجَلٌ مُسَمًّى ...انعام: 60 او كسى است كه شما را در
وقت شب ميگيرد (ميميراند) و آنچه در روز كسب ميكنيد ميداند سپس در روز