در مفردات گويد: آب گرمى را كه از منبع خود خارج ميشود، حمّه گويند.
و بدين اعتبار بعرق انسان و حيوان حميم گفته ميشود.
حَمَّام را بجهت آب گرم و يا بجهت اينكه سبب عرق كردن است حمّام
گفتهاند. علّت اينكه تب راحُمَّىگفتهاند آنست كه در آن حرارت زياد هست و يا سبب عرق كردن است. و
بخويشاوند مهربان حميم گفتهاند گوئى كه در حمايت قرابت خود حادّ و داغ ميشود.
فَما لَنا مِنْ شافِعِينَ وَ لا صَدِيقٍحَمِيمٍشعراء: 101 براى ما واسطههائى
نيست و نه دوست مهربانى هست.
بنظرم حميم بمعنى مطلق مهربان باشد كه در حمايت طرف، گرم و محكم است
و احتياج بخويشاوند بودن نيست مثل آيه گذشته كه در باره صديق است و مثلما لِلظَّالِمِينَ مِنْحَمِيمٍوَ لا شَفِيعٍ يُطاعُغافر:
18.
حميم بيست بار در قرآن مجيد بكار رفته شش مرتبه بمعنى مهربان و بقيّه
بمعنى آب جوشان.
43 صحاح
آنرا دود و قاموس هر شىء سياه گفته است در اقرب دود و هر شىء سياه آمده، راغب و
طبرسى شىايكه از سوختن پيه بوجود آيد معنى كردهاند. راغب علّت تسميه آنرا حرارت
شديد و يا سياهيى كه در آن هست احتمال ميدهد. معنى