إِنَّ جَهَنَّمَ كانَتْ مِرْصاداً. لِلطَّاغِينَ مَآباً. لابِثِينَ
فِيهاأَحْقاباًنباء: 21- 23 حقّا كه جهنّم
كمينگاه و براى طاغيان محل بازگشت است و مدّتها در آن بسر برند. راغب حقبه را مدتى
مبهم از زمان گفته است.
از زجّاج نقل شده كه حقب هشتاد سال است و نيز حقب را چهل سال
گفتهاند و ايضا مدّت دراز (دهر طويل) معنى كردهاند در نهج البلاغه خطبه 87 هست:
ميان شما و آنها زمانها و قرنها (دورانها) نگذشته است ظاهرا از
احقاب، زمانها و مدتها اراده شده است بهر حال آيهلابِثِينَ فِيهاأَحْقاباًدلالت بر خلود ندارد.
حقف: (بر
وزن حبر) تپّه مستطيل ريگ. چنانكه در مجمع گفته است بعضى پيچ و خم دار بودن را نيز
قيد كردهاند چنانكه از مبرّد نقل است. جمع آن أحقاف استوَ اذْكُرْ أَخا عادٍ
إِذْ أَنْذَرَ قَوْمَهُبِالْأَحْقافِاحقاف: 21 در مجمع البيان نقل شده كه احقاف نام ودايى است ميان عمان
(بر وزن فلان) و مهره (بر وزن بهره) بنا بر قول ابن عباس و بنا بر قول ابن اسحق
ريگزارى است كه از عمان تا حضرموت امتداد دارد و بنا بر قول قتاده ريگزارى مشرف بر
دريا از يمن است و از حسن نقل شده كه نام ريگزارى است.
با مراجعه بنقشه جزيرة العرب خواهيم ديد كه احقاف در جنوب جزيرة
العرب و از قسمتهاى ربع الخالى (وادى دهناء) است در روزگار گذشته مسكن قوم عاد بود
كه حضرت هود بر آنها مبعوث شد.
با مراجعه بحالات هود در قرآن، خواهيم ديد كه در آن روزگار احقاف
سرزمينى آباد و پر حاصل بوده اكنون جز بيابان خشك و غير قابل سكونت نيست.
حقّ:ثابت. ضدّ باطل. راغب گويد: اصل حقّ بمعنى مطابقت و موافقت است. در
قاموس ضدّ