را نمىشنوند و در آنچه خواسته نفسشان است جاودانند. و اگر مراد از
حسيس صوت خفى باشد معنى آنست كه حتى صداى جزئى آنرا هم احساس نميكنند. آن مصدر از
براى مفعول است.
حسم:از بين بردن اثر شىء.
گويند: «قَطَعَهُفَحَسَمَهُ» يعنى آنرا بريد و مادّهاش را زايل
كرد بهمين علّت شمشير راحُسَامگفتهاند (مفردات)سَخَّرَها عَلَيْهِمْ سَبْعَ لَيالٍ وَ ثَمانِيَةَ أَيَّامٍحُسُوماًحاقّه: 7 طبرسى و زمخشرى گفتهاند:
ممكن است آن مصدر و يا جمع حاسم باشد مثل شهود و رقود كه جمع شاهد و راقد است. بنا
بر فرض اوّل مفعول مطلق يعنى «يَحْسِمُهُمْحُسُوماًو بنا بر فرض دوّم صفتسَبْعَ لَيالٍ وَ ثَمانِيَةَ أَيَّامٍاست.
معنى آيه چنين ميشود: خدا باد را هفت شب و هشت روز بر آنها مسلّط كرد
كه بطرز عجيبى آنها را ريشه كن مىنمود.
و نيز آنرا بمعنى متوالى گفتهاند در مجمع گويد: ريشه آن ازحَسَمَالدَّاءَ است كه با داغ پى در پى
آنرا معالجه ميكنند. على هذا «حُسُوماً»حال است از «ريح» در
آيه ما قبل. يعنى خدا باد را در حاليكه هفت شب و هشت روز مرتب و پى در پى آنها را
از بين ميبرد مسلّطشان كرد. در اين فرض حسوم بمعنى حاسم است.
حُسْن: (بر وزن قفل) زيبائى نيكوئى. در قاموس گويد: «الْحُسْنُ:
الجَمَال» (زيبائى) در صحاح گفته: «الْحُسْنُ: نقيضُ الْقُبْحِ» (نيكى).
هر دو از اين معنى در قرآن يافت ميشود مثلوَ لا أَنْ تَبَدَّلَ
بِهِنَّ مِنْ أَزْواجٍ وَ لَوْ أَعْجَبَكَحُسْنُهُنَاحزاب: 52 و نه ترا است كه آنها را
به همسران ديگر عوض كنى گر چه زيبائى ايشان تو را بشگفت آورد.
و مثلوَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِحُسْناًعنكبوت: 8 انسان را نسبت بپدر و
مادرش بنيكى سفارش كردهايم.