بتفصيل سخن گفته، طالبين رجوع كنند و روايتى از امام صادق عليه
السّلام نقل ميكند كه ورود بمعنى دخول نيست و روايات ديگر در اين باره نقل كرده
است بنظر الميزان ورود بمعنى دخول نيست ولى آنچه ما از آيات قبل استظهار كرديم در
الميزان نيامده.
ناگفته نماند اين كلمه بيشتر از يك مورد در قرآن مجيد يافته نيست
حتّى:حرف جرّ است.
گاهى مثل «الى» دلالت
بر انتها و غايت ميكند مثللَيَسْجُنُنَّهُحَتَّىحِينٍيوسف: 35 او را تا مدتى زندانى كنند و نحووَ لَكُمْ فِي الْأَرْضِ
مُسْتَقَرٌّ وَ مَتاعٌ إِلى حِينٍاعراف:
24.
گاهى ما بعد آن داخل در حكم ما قبل است مثل «اكلتالسّمكة حتّى رأسها» و چون بر فعل مضارع داخل شود آن فعل منصوب گردد
مثلوَ
زُلْزِلُواحَتَّىيَقُولَ الرَّسُولُ وَ
الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ مَتى نَصْرُ اللَّهِبقره:
214 راغب
گويد: اگر ما بعدش منصوب باشد آن بمعنى «الىان» است و اگر مرفوع شود بمعناى «كى».
حثث:حثيث و حثوث بمعنى سريع است (قاموس)يُغْشِي اللَّيْلَ
النَّهارَ يَطْلُبُهُحَثِيثاًاعراف:
54 شب
را بر روز ميپوشاند و شب روز را بسرعت ميطلبد. اصل آن بمعنى وادار كردن و ترغيب
است.
در نهج البلاغه خطبه 97 در صفت موت هست
«وَطَالِبٌحَثِيثٌمِنَ الْمَوْتِ
يَحْدُوهُ».
اين كلمه فقط يكبار در قرآن آمده است.
حجب:حجب و حجاب هر دو مصدر و بمعنى پنهان كردن و منع از دخول است. حجاب بمعنى
پرده نيز است (اقرب الموارد).
وَ مِنْ بَيْنِنا وَ بَيْنِكَحِجابٌفصلت: 5كَلَّا إِنَّهُمْ عَنْ
رَبِّهِمْ يَوْمَئِذٍلَمَحْجُوبُونَمطففين: 15 حقا كه آنها آنروز از پروردگارشان در پردهاند و يا از
رحمت خدا ممنوعاند.