اين كلمه در قرآن دو محلّ استعمال دارد يكى در باره ذات بارى تعالى
مثل «وَإِلهُكُمْإِلهٌواحِدٌ لا إِلهَ إِلَّا
هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحِيمُ»بقره: 163 ديگرى در باره معبودهاى دروغين كه همهى آنها را در مقام
ذم و انكار نقل كرده است نظير «الَّذِينَيَجْعَلُونَ مَعَ اللَّهِإِلهاًآخَرَ فَسَوْفَ
يَعْلَمُونَ»حجر:
96 و نظير «أَإِنَّكُمْ لَتَشْهَدُونَ
أَنَّ مَعَ اللَّهِآلِهَةًأُخْرى»انعام: 19 از آيه «وَما كانَ مَعَهُ مِنْإِلهٍإِذاً لَذَهَبَ كُلُإِلهٍبِما خَلَقَ ...»مؤمنون: 91 روشن ميشود كه معبود بايد خالق باشد و جز خالق كسى حق
ندارد معبود باشد فلذا معبود يكى است.
اللَّه:علم (اسم) خداوند تبارك و تعالى است، بعضى گويند اصل آن اله است،
همزهاش حذف شده و الف و لام بر آن اضافه گشته و لام در لام ادغام گرديده است،
صاحب قاموس گويد: اصحّ آنست كه علم غير مشتقّ است.
بايد دانست: در اين كلمه صفت بخصوص از صفات حق تعالى منظور نيست و آن
فقط علم ذات بارى است، ولى التزاما بجميع صفات خدا دلالت دارد و شايد از اين جهت
گفتهاند:اللَّهُنام ذات واجب الوجودى است كه جامع
تمام صفات كمال است. اين لفظ مبارك مجموعا دو هزار و هفتصد و دو بار در قرآن مجيد
آمده است پنج بار «اللّهم» و بقيّه «اللَّه» (المعجم
المفهرس).
وجود حق تعالى و توحيد او اساس دين مبين اسلام و تمام اديان آسمانى
است، هيچ دينى و هيچ دانشمندى، موقعيّت و عظمت و وجود و صفات خدا را مانند قرآن
تعريف نكرده و نشان نداده است.
[خدائيكه
قرآن تعريف ميكند]
1: «قُلْهُوَاللَّهُأَحَدٌاللَّهُالصَّمَدُ، لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ، وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ
كُفُواً أَحَدٌ»بگو: او خداى بىهمتاست خداى كه مقصود همه است، نزاده و زائيده نشده،
هيچكس همتاى او نيست، نا گفته نماند چنانكه در «احد» گذشت:
اين كلمه فقط در ذات بارى بمعنى وصفى استعمال