نوعيكه در آخر واقع ميشوند عبارتند از الف تأنيث مثل حبلى و بيضاء و
الف ضمير در تثنيه مثل «اذْهَباإِلى فِرْعَوْنَ»و الفهائيكه بآخر آيات داخل ميشوند همچنانكه در آخر ابيات ميايند
مثل «وَتَظُنُّونَ بِاللَّهِ
الظُّنُونَا- ...فَأَضَلُّونَا السَّبِيلَا»ليكن اين الفها معنائى ندارند و
فقط براى اصلاح لفظ وارد ميشوند (مفردات باختصار).
أَلْف: (بر وزن عقل) هزار.
از اسماء عدد است جمع آن در قرآن كريم الوف و آلاف بكار رفته است «وَإِنَّ يَوْماً عِنْدَ
رَبِّكَكَأَلْفِسَنَةٍ»حجّ: 47 يك روز نزد پروردگار مانند
هزار سال است «خَرَجُوامِنْ دِيارِهِمْ وَ هُمْأُلُوفٌ»بقره: 243 «يُمِدَّكُمْرَبُّكُمْ بِثَلاثَةِآلافٍمِنَ الْمَلائِكَةِ»آل عمران: 124.
إِلّ:پيمان. قسم. قرابت.
همسايه (قاموس) در قرآن مبين فقط بمعنى قرابت بكار رفته «لايَرْقُبُونَ فِي
مُؤْمِنٍإِلًّاوَ لا ذِمَّةً»توبه: 10 يعنى مشركان در باره هيچ
مؤمنى قرابت و پيمانى را رعايت نميكنند. تنها دو بار در قرآن آمده است توبه:
8- 10.
در قاموس هست كه: إلّ و ايل از اسماء اللَّه ميباشد ولى راغب در
مفردات آنرا بىاساس ميداند.
الَّا:حرف استثناء است در اقرب الموارد گويد: الّا بر چهار وجه است 1-
استثناء 2- صفت بمعنى غير 3- عاطفه بمعنى واو 4- زائده.
در آيه «فَوَلُّواوُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ
لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَيْكُمْ حُجَّةٌإِلَّاالَّذِينَ ظَلَمُوا
مِنْهُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ»بقره: 150 مجمع البيان از ابو عبيده نقل ميكند كه «الّا» بمعنى واو عاطفه است و تقدير آن «ولا الذين ظلموا» ميباشد ولى اين ناصواب است و الّا در جاى خود واقع
است النهايه، استثنا منقطع است، مشروح مطلب آنكه يهود در كتاب خود خوانده بودند:
پيغمبر جديد، قبله را عوض خواهد كرد، چون قبله از بيت- المقدس بكعبه عوض شد، قرآن
فرمود اين تحوّل سبب آنست كه