بهترين كلمه براى آن در فارسى «پيوند» است «كُنْتُمْأَعْداءًفَأَلَّفَبَيْنَ قُلُوبِكُمْ»آل عمران: 103 دشمنان بوديد ميان
دلهاى شما پيوند داد.
«أُلْفَةٌ»: انس گرفتن و دوست داشتن «إِيلَافٌ» بمعنى ألفت دادن مصدر باب افعال است در مجمع و كتب لغت هست: «آلَفَهُإِيلَافاً: جعله يَأْلَفُ». راغب آنرا مصدر
باب تفعيل گرفته است «الْمُؤَلَّفَةِقُلُوبُهُمْ»يعنى كسانيكه قلوبشان تأليف و جلب
شده. مراد كسان غير اسلامىاند كه براىتأليفقلوب بآنها زكوة داده ميشود.
مسلمانان ضعيف العقول نيز ازمُؤَلَّفَةقلوبهماند چنانكه سيّد مرحوم در
عروه فرموده است «لِإِيلافِقُرَيْشٍ.إِيلافِهِمْرِحْلَةَ الشِّتاءِ وَ
الصَّيْفِ. فَلْيَعْبُدُوا رَبَّ هذَا الْبَيْتِ»قريش: 1- 3 لفظلِإِيلافِدر اول آيه متعلق است به «فَلْيَعْبُدُوا»يعنى خداى
اين خانه را عبادت كنند كه قريش را الفت داده و محترم كرده است بعقيده بعضى: آن متعلق
است به «فَجَعَلَهُمْكَعَصْفٍ»در سوره ما قبل. يعنى براى الفت
دادن بقريش اصحاب فيل را كوبيد.
أَلِف:الف، يا ساكن است كه بآن ليّنه گويند و يا متحرّك است كه بآن همزه
گويند. راغب در مفردات گويد: بطور كلّى الفهائيكه (اعمّ از الف و همزه) براى
اثبات معنائى ميايند سه نوعند. نوعى باول كلام داخل ميشوند و نوعى بوسط و نوعى
بآخر آن.
نوع اول براى استخبار است نظير «أَتَجْعَلُ فِيها مَنْ يُفْسِدُ فِيها»و براى مغلوب كردن مخاطب و غير آن،
مثل «أَهُمْ خَيْرٌ أَمْ قَوْمُ
تُبَّعٍ»و «أَفَإِنْ مِتَّ فَهُمُ الْخالِدُونَ»و براى تسويه نحو «سَواءٌعَلَيْنا أَ جَزِعْنا
أَمْ صَبَرْنا»و براى نفى و اين همزه چون بر نفى داخل شود افاده اثبات ميكند و
بالعكس نحو «أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ- ...أَ
لَيْسَ اللَّهُ بِأَحْكَمِ الْحاكِمِينَ».
نوعيكه در وسط ميايند عبارتند از الف تثنيه و الف بعضى از جمعها مثل
مسلمان، مسلمات و مساكين