سبب آزردگى قلب نازنين رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله شد.
أُفُول:غروب كردن «فَلَمَّاأَفَلَقالَ لا أُحِبُالْآفِلِينَ»انعام: 76 پس چون غائب شد (غروب كرد).
گفت: غائب شوندهها را دوست ندارم. راغب آنرا غائب شدن آفتاب و ماه و
ستارگان گفته ولى در قاموس و غيره اعمّ گرفتهاند، در قاموس هست «أَفَلَالرَّضِيعُ: ذهب لَبَنُهَا» فعل آن
از باب ضرب و نصر و علم هر سه آمده. در نهج خطبه:
81 فرموده:
«غُرُورٌحَائِلٌ وَ ضَوْءٌآفِلٌ».
أَكل:خوردن و بر سبيل تشبيه گويند: آتش هيزم را خورد.
يهود ميگفتند: «إِنَّ اللَّهَ عَهِدَ إِلَيْنا أَلَّا نُؤْمِنَ لِرَسُولٍ حَتَّى
يَأْتِيَنا بِقُرْبانٍتَأْكُلُهُالنَّارُ» آل عمران: 183 «أَكَّالُونَ» مبالغه ازأَكْلاست «أُكُلٌ» بضمّ اول و دوم بمعنى خوردنى است «تُؤْتِيأُكُلَهاكُلَّ حِينٍ»ابراهيم:
25 يعنى
خوردنى (ميوه) خود را هر زمان ميآورد.
أَلا:آگاه باش. آگاه باشيد.
حرف تنبيه است بر تحقق ما بعدش دلالت دارد مثل «أَلاإِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ» «أَلاإِنَّهُمْ فِي مِرْيَةٍ مِنْ لِقاءِ رَبِّهِمْ»و نيز بمعنى عرض (طلب ملايم) و
تحضيض (طلب شديد) ميايد و مخصوص بجمله فعليّه است مثل «أَلا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ»و نيز بمعنى توبيخ و انكار و
استفهام از نفى و تمنّى ميايد و در چهار صورت اخير مخصوص جمله اسميه است (اقرب
الموارد).
أَلْت:نقصان «وَماأَلَتْناهُمْمِنْ عَمَلِهِمْ مِنْ
شَيْءٍ»طور:
21 از عملشان چيزى كمشان نكرديم، لازم و متعدى هر دو آمده است گويند:
«أَلَتَمالَهُ: نقصه وأَلَتَالشيْءَ:
نقص». اين لفظ در قرآن فقط يكبار آمده است.
إِلْف: (بر وزن علم) پيوند.
جمع شدن با ميل و رغبت (مفردات) بايد دانست الفت جمع شدن مطلق نيست
بلكه جمع شدنى است كه ميان اجزاء آن قبول و ميل و الفت باشد