اسراء: 23 در قاموس گويد:أُفّكلمه اظهار تنفّر است چون انسان چيزى را مكروه داشت در مقام اظهار
كراهت ميگويد:افٍ،ابراهيم عليه السّلام در مقام اظهار تنفّر از بتان و بت پرستان گفت: «أُفٍلَكُمْ وَ لِما
تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ»انبياء: 67.
راغب گفته:أُفٍدر اصل هر چيز تنفّر آور است از قبيل چرك و ناخن گرفته شده، و در
مقام اظهار تنفّر بكار ميرود، فقط سه بار در قرآن آمده است «بپدرو مادر اف مگو» يعنى از كارها و اعمال و رفتار آنها، اظهار تنفّر و
ملالت نكن.
أُفُقْ:ناحيه. طرف. (قاموس نهايه، مفردات) «وَلَقَدْ رَآهُبِالْأُفُقِالْمُبِينِ»تكوير 23 يعنى او را در ناحيه روشن ديد، جمع آن آفاق است يعنى اطراف.
نواحى «سَنُرِيهِمْآياتِنا فِيالْآفاقِوَ فِي أَنْفُسِهِمْ»فصلت:
53 آيات
خود را در اطراف آسمانها و زمين و در وجودشان، بانها حتما مينمايانيم در نهج خطبه
90 هست:
«وَإِنَالْآفَاقَقَدْ أَغَامَتْ».
اطراف ابر آلوده شده است:
إِفك:ساخته. برگرداندن چيزى از حقيقتش «وَقالُوا هذاإِفْكٌمُبِينٌ»نور: 12 گفتند اين، ساخته و دروغ آشكار است. دروغ را از آن افك گويند
كه از واقعيّتش برگردانده شده در جوامع الجامع فرموده، «الْإِفْكُ: أَبْلَغُ الْكِذْبِ» و اصل آن از افك بمعنى برگرداندن است.
در نهايه گفته است: «أَفَكَهُيَأْفِكُهُإِفْكاً: اذا صرفه عن الشيء و قلّبه» و در مفردات گويد:إفكچيزى است كه از حقيقتش برگردانده
شده باشد (ساخته) نا گفته نماند اين معنى جامع همهى معانى است. در قرآن كريم
بمعنى ساخته، دروغ و برگرداندن بكار رفته. مصدر و فعل آن بمعنى برگرداندن و اسم
مصدرش بمعنى برگردانده شده (ساخته) است و فعل آن لازم و متعدّى هر دو آمده است «قالُواأَ جِئْتَنالِتَأْفِكَناعَنْ آلِهَتِنا»احقاف: 22، گفتند: آيا آمدهاى تا
ما را از خدايانمان