سر ميزد و يا كسى ميفرستاد كه شخص موعود آمده است يا نه؟.
أَسن: (بر
وزن فرس و فلس) تغيير يافتن، گويند: «أسنالماء» يعنى آب متغيّر شد. در قاموس و اقرب الموارد مطلق تغيّر آب و
در نهايه و مفردات تغيّر بوى آن نقل شده «آسن»:
آبيكه رنگ و طعم آن تغيير يافته (قاموس) «فِيهاأَنْهارٌ مِنْ ماءٍ غَيْرِآسِنٍ»محمد: 15
يعنى در بهشت نهرهايى است از آب تغيير نا پذير.
بايد گفت: مراد مطلق عدم تغيّر است، نه فقط بوى آن. بهشت جاى خلود و
دوام است و مقتضاى خلود، عدم تغيّر است.
زيرا اصل كهولت از اشياء در آنجا برداشته شده است.
أَسو
وأُسْوَة: سر مشق، مقتدا. در مفردات گويد: آن بخوب و بد هر دو شامل است لذا در
قرآن با كلمه «حسنة» توصيف شده است«لَقَدْكانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ
اللَّهِأُسْوَةٌحَسَنَةٌ»احزاب: 21 يعنى در اعمال و اقوال
رسول خدا براى شما سر مشق خوبى هست. اين كلمه سه بار در قرآن مجيد آمده است يكى
آيه فوق و دومى و سومى در سوره ممتحنه آنجا كه سر مشق و مقتدا بودن ابراهيم عليه
السّلام بيان شده است. در اقرب الموارد گويد: «الْأُسْوَةُ:
حقيقت آن تعقيب چيز فوت شده است بحزن و اندوه «لِكَيْلاتَأْسَوْاعَلى ما فاتَكُمْ»حديد: 23 تا بر آنچه از شما فوت شده غصه نخوريد «فَكَيْفَآسىعَلى قَوْمٍ كافِرِينَ»:
اعراف 93 چگونه بر قوم كافر اندوهگين شوم. در لغت آمده:
«أَسَىعَلَيْهِ: حَزِنَ».
أَشِر: (بر وزن كتف) خود پسند. متكبر. طاغى. راغب گويد آن شدت بطر است. بطر:
طغيان و خود گم كردنى كه از وفور نعمت و قدرت ناشى ميشود. «بَلْهُوَ كَذَّابٌ